امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روزی برای ما خطبهای درباره فضائل ماه مبارک رمضان خواند......
در این حال از جا برخاسته و عرض کردم، ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ حضرت فرمود: ای ابا الحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است.
سپس گریست. گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟
فرمود: ای علی! بر این میگریم که حرمت تو را در این ماه میشکنند. گویا میبینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگونبختترینِ اوّلین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی میزند و محاسنت، از خون سرت رنگین میشود.
گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟
فرمود: دینت، سالم است.
سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من.
خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد، هر کس امامت تو را انکار کند، نبوّت مرا انکار کرده است.
ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امّتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم، فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد، تو حجّت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش.
«عیون اخبارالرضا(ع)، ج1، ح53 - وسائلالشیعه، ج7، ص226- امالی شیخ صدوق ص226»
* با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید
در ماه رمضان هم - در همه روزها و شبها - دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر می کنند .
... شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. 1376/09/05
*از رذائل مادی خود را دور کنید
ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها [ی لیالی قدر] برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیلهی عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شب قدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم .
1383/08/15
* بهترین اعمال در این شب، دعاست
فرمود «لیلةالقدر خیر من الف شهر»؛ شبی که به عنوان لیلةالقدر شناخته شده است و مردد است بین چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعتهای کیمیایی لیلةالقدر، بندهی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست... احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شبهای قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است .
در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست. دعا یکی از مهمترین کارهای یک بندهی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد. 1384/07/29
* با خدا حرف بزنید و به معانی دعاها توجه کنید
من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را دراین دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی،معانی بلندی است. در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست. اگر معانیاین دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواستهها در همین دعاها و شبهایماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابیحمزه و دعاهای شبهای قدر است.
اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خداحرف بزنید. بین ما و خدا حجابی وجود ندارد؛ خدای متعال به ما نزدیک است؛ حرف ما رامی شنود. بخواهیم با خدا حرف بزنیم؛ خواستههای خودمان را از خدای متعال بخواهیم. این انس با خدای متعال و ذکر خدای متعال و استغفار و دعا خیلی تأثیرات معجزآسائی برروی دل انسان دارد؛ دلهای مرده را زنده میکند. 1387/06/29
* از خدای متعال عذرخواهی کنید
شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حالکه خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم واز او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال بهمجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهینخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آنجا جایعذرخواهی نیست.
1376/10/26
* به ولیّعصر، ارواحنافداه، توجّه کنید
امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه بهپروردگار، جزو وظایف همه ماست. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصیتانو مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجّهبخواهید؛ ازخدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجّهبخواهید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولیّعصر،ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان ازخدای متعال خواستههایتان را بگیرید. 1371/01/07
* در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید
از اوّل شب بیست وسوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی - «سلام هی حتّی مطلعالفجر» - شروع میشود، تا وقتی که اذان صبح آغاز میگردد. این چند ساعتِ این وسط،سلامِ الهی و امن الهی و خیمهی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب،شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خیرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگیانسان، چقدر میتواند برکات به وجود آورد و جلب رحمت و خیر کند! این یک شب، بهتر ازهزار ماه است.
این، خیلی اهمیّت دارد. این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّرو تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسانخواسته است و بیاعتباری این زندگی مادّی و اینکه همهی این چیزهایی که میبینید،مقدّمهی آن عالمی است که لحظهی جان دادن، دروازهی آن عالم است، بگذرانید. 1375/11/12
*حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید
نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریضها، به مریضدارها، به جانبازان، به غم دیدهها، به دلهای غمگین، به چشمهای نگران، به نیازهای فراوانِ انسانهایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. همه این حاجات را در این شبهای قدر، یکی یکی از خدای متعال بخواهید. 1373/11
- امت جز با وجود امام، شکل نمیگیرد. شرط تشکیل امت واحده اسلامی، امام است.
- شرط اصلی وحدت و برادری، امام است.
- در سایه امام، امنیت فردی و اجتماعی تامین میشود.
- عدالت اجتماعی در جامعه ولایی و با امام محقق میشود.
- منظور از امام، امام زنده و حاضر است. چه بسا منافقان سینه چاکی که پیروان سرسخت امام فقید و دشمنان امام حاضرند.
- کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است: «عَنِ النَّبیِّ صلی الله علبه و آله و سلم، قالَ:«مَنْ ماتَ وَ لَمْ َعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً»(34)
- شرط رستگاری و گمراه نشدن امت اسلامی، تمسک به قرآن و عترت توامان است؛ قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتىما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا.»(35)
- امام کارها را آسان و تکالیف را روشن میکند. به جای اینکه هرکس، شبانه روز در تلاش باشد تا بفهمد تکلیف شرعی او چیست، چکونه، چه هنگام، چه اقدامی انجام دهد، امام تکلیفها را مشخص میکند.
- اسلام منهای امام، اسلام آمریکایی است و با جاهلیت توفیری ندارد. حقیقت اسلام فقط با وجود امام بروز و ظهور پیدا میکند.
- اسلام منهای رهبر الهی واحد ( امام)، آرزو و خواسته کفار است.
- امام نباشد همه نعمتها هدر است.
- کارهای بزرگ در جامعه ولایی و با امام محقق میشود.
- نیروها و استعدادهای متفرق با وجود امام، همگرا شده، هم افزایی پیدا کرده و جهت صحیح و الهی به خود میگیرند.
- چنانچه روى زمین دو تن باشند یکى باید امام باشد(36)
- امامت به معنی ولایت، اوج مفهوم امامت است
- مساله حکومت یکی از شاخه های کوچک امامت است
به فرموده مرحوم حرانی در مقدمه اثر شریفش تحف العقول: فالسعید من وفقه الله لاتباعهم والاخذ عنهم والقبول منهم و الشقی من خالفهم و اتخذ من دونهم ولیجه و ترک امرهم رغبه عنه اذ کانوا العروه الوثقی و حبل الله الذی امرنا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالاعتصام والتمسک به و سفینه النجاه و ولاه الامر الذین فرض الله طاعتهم...
خداوند به همه ما توفیق دهد از حضیض ذلت خودخواهی و خودمحوری به اوج کمال بندگی، خدامحوری و انقطاع الی الله برسیم؛ از خود ناقصمان ناامید و به تفضل و کرامت حضرت ارحم الراحمین امیدوار باشیم. به قول حافظ:
«گر عقل و فضل بینی بی معرفت نشینی یک نکتهات بگویم: خود را مبین که رستی»
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص: 600
2. بحارالانوار، ج 71، ص 173
3. تفسیر نمونه، ج2، ص: 646
4. شرح غررالحکم،ج3، صفحه 332
5. غررالحکم حدیث 6350
6. صحیفه نور ـ ج 13 - ص 211
7. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 398
8. مستدرک الوسائل، ج 13، ص 258
9. بحار الأنوار، ج 75، ص 174
10. غررالحکم حدیث 11084
11. صحیفه نور ج 5 ص 144
12. نهج الفصاحه ح 111
13. بحارالانوار، ج 73، صفحه 294
14. صحیفه نور ج19 ص 7
15. تفسیرنور ج1 ص 189
16. صحیفه نور ج 2 ص 72
17. آیین انقلاب اسلامی، ص 119
18. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی. حکت 374
19. کافی ج 2 ص 164
20. پاینده،ابوالقاسم،نهجالفصاحه،حدیث 486،تهران،چاپ: چهارم، 1382
21. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. خطبه 192
22. صحیفه نور ج 118
23. صحیفه نور ج 7
24. صحیفه نور ج 8
25. امامت و رهبری ص70/ 71
26. پژوهشی درزندگی امام سجادعلیه السلام. نوشته حضرتآیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای. - چاپ اول، اسفند 1361 . ناشر: حزب جمهوری اسلامی
27. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار ص 139) - تهران، چاپ: دوم، 1363ش.
28. کافی،ج2،کتاب الایمان والکفر، باب دعائم الاسلام ح 5
29. امام خمینی رحمه الله علیه (1368). چهل حدیث. نشر رجاء، چاپ دوم، ص 484
30. الخصال / ترجمهفهرى؛ج2 ؛ص726
31. غررالحکم. حدیث 3542
32. علامه طباطبایی رحمه االه علیه. شیعه در اسلام. ص 227
33. محمدحسین رخشاد. در محضر علامه طباطبایی، ص 98
34. وسائل الشیعه، ج 16، ص 246
35. بحار،ج 23،ص 106
36. الغیبة للنعمانی. ترجمه فهرى، ص157
قبولی اعمال و سلامت دین، دغدغه اصلی و همیشگی هر مومن(قسمت چهارم)
امام: منظور از امام، رهبر الهی است که شرط صحت و قبولی اعمال است. " از دیدگاه شیعه، مقصود از امامت، استمرار همه شؤون و مناصب پیامبر(ص) به استثنای نبوت، در جانشینان بر حق ایشان است. بنابراین ولایت و رهبری سیاسی یکی از شاخههای امامت است، نه همه آن."(25) و "در زبان و بیان ائمه علیهم السلام مساله امامت یعنی مساله حکومت؛ و فرقی بین مساله امامت و مساله ولایت نیست. امامی که در اینجا ذکر میشود، یعنی جانشین پیامبر که هم متکفل ارشاد و هدایت دینی توست و هم متکفل هدایت و ارشاد امور زندگی در دنیا؛ امام یعنی رهبر جامعه. پس اطاعت از امام هم در امور دنیوی و هم در امور دینی واجب است. امام سجاد علیه السلام وقتی میفرماید: «از امامت از تو میپرسند» ، یعنی به تو میگویند که آیا امام درستی انتخاب کردی؟ و آن کسی که بر تو حکومت میکند و رهبر جامعه است، آیا به راستی انتخاب کردی؟ آیا خدا به امامتش راضی است؟" (26)
امام شرط لازم و کافی قبولی اعمال است. "بدان که دانشمندان شیعه شرط صحت اعمال و قبولى آن را ایمان میدانند که یک قسمت ایمان اقرار بولایت تمام ائمه و امامت ایشان است اخبارى که دلالت بر این معنى دارند متواتر است بین شیعه و سنى."(27)و اینکه ولایت و امامت شرط قبولی اعمال است" از مسلمات بلکه ضروریات مذهب مقدس شیعه است و اخبار در این باب به قدری زیاد است که در این مختصرات نگنجد و فوق حد تواتر است و ما به ذکر بعضی از آن این اوراق را متبرک میکنیم: عن الکافی: باسناده عن ابی جعفر علیه السلام قال: ذروه الامر وسنامه و مفتاحه و باب الاشیاء و رضی الرحمن الطاعه للامام بعد معرفته... اما لو ان رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدق بجمیع ماله و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولی الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان له علی الله حق فی ثوابه و لا کان من اهل الایمان(28) فرمود: حقیقت و مخ امر و اعلای آن و کلید آن و باب اشیاء و رضای خداوند، اطاعت امام است بعد از معرفت او... آگاه باش که اگر مردی شبها به عبادت ایستد و روزها روزه گیرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج کند و نشناسد ولایت ولی خدا را تا موالات او کند و تمام اعمالش به راهنمایی او باشد، نیست برای او بر خدای تعالی حقی و ثوابی و نمیباشد از اهل ایمان" (29)
و چه تامل برانگیز است اینکه تنها نعمتی که خداوند با منت به مومنین داده است، نعمت امامت، ولایت و رهبری الهی است: «لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم...» (سوره آل عمران/164)و یا فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام که: "در یکصد و بیست بار معراج پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هیچ بار نشد مگر اینکه خداى عز و جل او را به ولایت على و امامان توصیه فرمود بیش از آنکه به واجبات توصیه مىفرمود"(30)و تنها به وجود امام، خداوند نعمتش را تمام و کامل میکند: «...الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»(سوره مائده/3)
تقریبا تمام شرایط قبولی اعمال که ذکر شده، در این اصل مهم نهفته است:
- "اسلام" واقعی و اسلام کامل با وجود امام معنی دارد و تنها موقعی اسلام، اسلام است و دین مورد رضایت و تایید حضرت پروردگار است که امام حق و مطاع، پرچمدار آن باشد: "...الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"(سوره مائده/3)
- تسلیم محض رهبر الهی بودن نشانه"ایمان" واقعی است: «فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» (سوره نساء/65 )"نه چنین است قسم به خدای تو که اینان به حقیقت، اهل ایمان نمیشوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی، هیچگونه اعتراضی در دل نداشته و کاملا از دل و جان تسلیم فرمان تو باشند"
- تشخیص و شناخت امام حق و رهبر واقعی الهی و اطاعت محض از او، استراتژیکیترین و سرنوشت سازترین وظیفه هر مسلمان است که کوچکترین اشتباه نتایج مصیبت باری در پی خواهد داشت.
- توحید عملی جز با وجود امام ممکن نیست امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «ان للا اله الا الله شروطا و انی و ذریتی من شروطها» (31) "به راستی که برای لا اله الا الله شرطهایی است که من و فرزندانم از آن شرطها هستیم " . "توحید بدون اعتراف به امام و ولی علیه السلام درست نیست"،(32) "چون توحید، اعتراف به ذات موصوف به صفات حمیده مانند عالم و قادر است و از جملهی صفات حمیده که جزو توحید است، این است که خداوند دارای اولیاء است" (33)
در جامعه بی امام، هر مسلمانی فراخور فهم خود تصمیمی گرفته و اقدامی می کند؛ ممکن است گروهی فعالیت علمی را اصل و وظیفه تلقی کنند، گروه دیگر فعالیت اقتصادی را تعیین کننده بدانند، برخی تلاش تبلیغی و فرهنگی را و قس علی هذا؛ ناگفته پیداست چه تفرق و چندگانگی شکل گرفته و چه انرژیها هدر خواهد رفت، اگر به تقابل و اختلافهای خانمان سوز نرسد. ولی امام، هدف اصلی را مشخص میکند، هم افزایی ایجاد کرده و نیروها و استعدادها را جهت میدهد. در قضیه انقلاب اخیر لیبی، در یک روز دو فتوای کاملا متضاد در جهان اسلام صادر شد. هر کدام از مفتیهای مصر و عربستان، نظر و فتوایی دادند؛ یکی اعلام کرد قذافی ولی امر مسلمین است و قیام بر علیه او حرام و دیگری فتوا داد که قیام بر علیه قذافی واجب است و کسانی که در این راه کشته شوند، شهیدند! خود قضاوت فرمایید که چه تفرقه و دشمنی در امت اسلامی که هر کدام هم، خود را حق میدانند ایجاد خواهد شد و چقدر شیاطین و دشمنان شادمان و مسرور میگردند و بنا به همین دلایل که گذشت امام شرط صحت اعمال هم هست.
ادامه دارد...
همانطور که عرض شد موارد و شرایطی اشاره شده برای مخاطبین عزیز آشناست، ولی دو شرط به مراتب مهمتر و تعیین کنندهتر، با کمال تاسف کمتر مورد توجه قرار گرفته و بطور شایسته به آنها پرداخته نشده است یعنی تربیت اجتماعی و امام؛
تربیت اجتماعی: آیه 85 سوره مبارکه بقره به موضوع تربیت اجتماعی اشاره میکند و نسبت به خطر التقاط (پذیرفتن بخشى از دین و رها کردن قسمت دیگر آن) هشدار مىدهد. طبق این آیه "مسلمانانى که به احکام فردى عمل مىکنند، ولى نسبت به مسائل اجتماعى بىتفاوتند باید در انتظار خوارىو ذلّت دنیا و عذاب (اشد العذاب در) قیامت باشند. اى بسا کسانى که شرایط و احکام نماز و روزه را مراعات مىکنند ولى در شرایط و وظایف حاکم و حکومت، متعهّد نیستند. همانگونه که خداوند از وضع شخصی ما غافل نیست، از مسایل جامعه ما هم آگاه است." (15)
«ثم انتم هولاء تقتلون انفسکم وتخرجون فریقا منکم من دیارهم تظاهرون علیهم بالاثم والعدوان و ان یاتوکم اسری تفدوهم و هو محرم علیکم اخراجهم افتومنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فیالحیوه الدنیا و یوم القیامه یردون الی اشدالعذاب وماالله بغافل عما تعلمون»(سوره بقره/85)"(بعد از آن همه پیمان) اما این شما هستید که یکدیگر را به قتل میرسانید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان آواره و بیرون میکنید و در این گناه وتجاوز به همدیگر یاری میکنید. (اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بستهاید) ولی اگر بعضی از آنها بصورت اسیران نزد شما آیند، فدیه میدهید و آنها را آزاد میسازید، در حالیکه بیرون راندن آنها برای شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید و به برخی دیگر کافر میشوید؟ برای کسی که این عمل را انجام دهد (پذیرش برخی از دستورات و پشت سر انداختن بعضی دیگر) جز رسوایی در این دنیا و بازگشت به بدترین و شدیدترین عذابها در روز رستاخیز، چیز دیگری نخواهد بود و خداوند از اعمال شما غافل نیست."
درد بزرگ امت اسلامی همین است که "تربیت فردی" خوبی شاید داشته باشند ولی "تربیت اجتماعی" و رفتار اجتماعی مقبول ندارند؛ نمونه ساده: رفتار برخی رانندگان که داخل اتومبیل آنها بسیار تمیز و پاکیزه است و هنگامی که زبالهای در داخل ماشینشان تولید میشود، به آرامی شیشه اتومبیل را پایین داده و زباله را بیرون میاندازند تا داخل وسیله نقلیهاش کثیف نشود، داخل شهر و اجتماع هیچ مهم نیست!
مسلمان باید بداند در مقابل جامعهاش کاملا مسوول است. مسلمان باید بداند در جامعهاش باید نقش ایفا کند و ابدا نمیتواند بیتفاوت باشد؛ به قول حضرت امام خمینی رحمه الله علیه: "اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است، باید شما محکم به این امر باشید و الا فلیس بمسلم"(16) و در جای دیگر میفرمایند: "میشود گفت که بیاستثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده است." (17) و لذا هر مسلمانی جزیی از بنای عظیم امت اسلامی است و اگر در شناخت و انجام درست و به موقع تکلیف و وظیفهاش کوتاهی کند چه بسا صدمات جبران ناپذیری متوجه اجتماع اسلامی بشود.
اهمیت فوق العاده اسلام به"اصل نظارت اجتماعی" و یا "امر به معروف و نهی از منکر" به عنوان "اثمن الفرائض" که فرایض و احکام دیگر به انجام فراگیر و صحیح آن وابستهاند و دین بوسیله آن زنده میشود، گویای جایگاه بس مهم تربیت و رفتار اجتماعی است تا آنجا که امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: "و تمام کارهای نیکو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطرهای بر دریای مواج و پهناور است"(18) پس از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی در کشور عزیزمان، حضرت امام خمینی بنیانگذار این نظام مقدس و بزرگ احیاگر اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم حفظ نظام اسلامی را از اوجب واجبات، بلکه از نماز هم واجبتر دانستند؛ یعنی هیچ واجبی برای هیچ مسلمانی واجبتر از حفظ، تعالی و اقتدار نظام مقدس اسلامی نیست و سایر اعمال فردی و اجتماعی هر مسلمانی در هر نقطه جهان با این تراز و با این اصل و معیار اساسی تعریف و ارزیابی میشود و قطعا خدای متعال در یوم الحساب از همه بازخواست خواهد فرمود.
مسلمانی که نسبت به همنوع و همسایهاش، محله و شهرش، سرنوشت جامعه و کشورش، و سرنوشت امت اسلامی بیتفاوت باشد، مسلمان نیست. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» (19)"کسی که صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نکند از آنان نیست و کسی که ندای شخصی که از مسلمانان یاری میطلبد را بشنود ولی اجابت نکند، مسلمان نیست"و باز میفرمایند: "خداوند بنده اش را تا مادامیکه به برادرش کمک کند، کمک میکند" « اللَّه فی عون العبد ما کان العبد فی عون أخیه»(20)
از آیه صدرالاشاره (آیه 85 سوره مبارکه بقره) باید فهمید چرا امت اسلامی اینقدر گرفتارند:
تاجر به اصطلاح مسلمان نمازشب خوان و گرانفروشی و احتکار؟!
کشاورز مسلمان و تولید بیضابطه و مسموم محصولات؟!
زائر خانه خدا و خرید حریصانه محصولات چینی بنجل و کمک ناخواسته به کفار، آل سعود و تکفیریهای قاتل و فتنهگر؟!
مسلمان و قبیله گرایی و گروه گرایی؟!!
مگر میشود مسلمان بود و در عرصه های سرنوشت ساز انتخابات، به کسی به این دلیل که فامیل یا جزو حزب و جناح من است، رای داد؟!
مگر میشود مسلمان بود و مقلد فلان مرجع تقلید بود صرفا به این دلیل که همشهری یا همزبان من است؟!
مگر میشودمسلمان بود و به نظر دشمن اعتماد داشت؟!
مگر میشودمسلمان بود و تحلیل و اظهار نظر متاثر از تحلیل VOAو BBC و ...داشت؟!
چنین مسلمانی در دنیا ذلیل است و در آخرت هم، عذاب الهی انتظارش را میکشد!
حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام، تربیت و وحدت اجتماعی را شرط و رمز سیادت و آقایی بر دنیا ذکر میفرمایند: «فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعه و الاهواء موتلفه والقلوب معتدله والایدی مترادفه والسیوف متناصره والبصائر نافذه والعزائم واحده الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین و ملوکا علی رقاب العالمین» و در ادامه تفرق و دوری از وحدت و همگرایی اجتماعی را عامل ذلت و نقمت معرفی میفرمایند: «فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخر امورهم حین وقعت الفرقه و تشتتت الالفه واختلفت الکلمه والافئده و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضاره نعمته و بقی قصص اخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین » (21)"پس اندیشه کنید که چگونه بودند آنگاه که وحدت اجتماعی داشتند، خواستههای آنان یکی، قلب های آنان یکسان و دستهای آنان مددکار یکدیگر، شمشیرها یاری کننده، نگاهها به یک سو دوخته و ارادهها واحد و همسو بود. آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟ و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟ پس به پایان کار آنها نیز بنگرید: در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند و مهربانی و دوستی آنان از بین رفت و سخنها و دلهایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزبها و گروهها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمتهای فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقی ماند"و چه زیباست تاکیدات حکیمانه شاگرد صالح مکتب علوی یعنی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه: "امروز اختلاف، انتحار مسلمین است؛ باید با هم باشید" (22) "اسلام دستور داده که با هم باشید، خداوند واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا را به مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست" (23) و آن بزرگوار فرق اساسی تربیت و رفتار اجتماعی اسلامی با تربیت اجتماعی سایر دیدگاهها را با بیان شیوای خود اینچنین تبیین میفرماید: "تمام دستورهای مردم عادی و رژیمهای غیرالهی این است که همه با هم باشید و دستور به اجتماع است لکن دستور خدا، دستور به واعتصموا بحبل الله است. اینکه مهم است این است که تنها این نباشد که همه با هم در یک امری مجتمع باشید و متفرق نباشید، امر این است که همه با هم اعتصام به حبل الله بکنید، راه، راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به حق باشد " (24)
ادامه دارد...
قبولی اعمال و سلامت دین، دغدغه اصلی و همیشگی هر مومن(قسمت دوم)
ایمان: ایمان با دو شرط، ملاک قبولی اعمال است: اولا تعهد آور بوده و با عمل همراه شود و ثانیا کامل باشد؛ به عبارت دیگرباید همه احکام و دستورات دین، مورد پذیرش و عمل قرار گیرد و به توحید و لوازم توحید اعتقاد قلبی داشته یاشد و الا ایمان التقاطی و عمل گزینشی به احکام الهی، مساوی با کفر است. اصلا به تعبیر دیجیتالیش دین صفر_یک است، همه یا هیچ است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلا (150)أُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا» (سوره نساء/151)خلاصه آیات شریف فوق این است که: آنهایی که بعضی از قسمتهای دین را قبول دارند و برخی قسمتهای دین را قبول ندارند، آنها حقیقتا کافرند و یا کافران حقیقی اند. و خداوند پلیدی و ناپاکی را برای کسانی که مومن نباشند قرار میدهد: «...یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون»(سوره انعام/125) و بدترین جنبندگان در محضر ربوبی کفارند: «ان شر الدواب عندالله الذین کفروا فهم لا یومنون»(سوره انفال/55)و ایمان محتاج اخلاص و پاکی نیت است «یحتاج الایمان الی الاخلاص» (10)
*در مقابل ایمان، سه وضعیت قرار دارد:کفر، شرک و نفاق؛ که نفاق بدترین و مبغوض ترین حالات و خطرناکترین و جدی ترین تهدید برای دین است.
تقوا: در محضر الهی ارزش انسانها به تقواست:«ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (سوره حجرات/13)خداوند فقط از متقین قبول میکند:« انما یتقبل الله من المتقین» (سوره مائده/27) خداوند به هرکس که متقی شد علم، فهم، برکت و روزی بی حساب میدهد: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب»(سوره طلاق/3) و فقط متقین، دوستان خدا هستند: «ان اولیاوه الا المتقون و لکن اکثرهم لا یعلمون»(سوره انفال/34) و لذا هر چه در توان داریم باید تقوا پیشه کنیم: «فاتقوا الله ما استطعتم» (سوره تغابن/16)
تقوا یعنی دایم مراقب خود بودن، حریمها را با دقت مراعات کردن، عالم را محضر خدا دانستن و دیدن و ادب این حضور دایمی نگهداشتن، تقوا یعنی جزییات را خصوصا در بزنگاهها و لحظات سرنوشت ساز زندگی از نظر دور نداشتن، تقوا یعنی با هوشمندی، دقت نظر و هنرمندانه زندگی کردن و به پیش رفتن، تقوا یعنی تسلط بر خود داشتن و عنان نفس را کاملا در اختیار داشتن، تقوا یعنی جوگیر نشدن و در رودربایستیها گرفتار نیامدن، تقوا یعنی در مملکت وجود خویش خدا را حاکم مطلق کردن، تقوا یعنی در هنگام تردید احتیاط کردن و به فکر توشه آخرت بودن که بهترین توشه، تقواست: «...وتزودوا فان خیرالزاد التقوی واتقون یا اولی الالباب»(سوره بقره/197) و تقوا یعنی در جهت سعادت، کمال و عاقبت بخیری بیتوقف حرکت کردن چرا که تقوا پیشه گانند که عاقبت بخیر میشوند: «...والعاقبه للمتقین» (سوره قصص/83)
علم بیتقوا، عبادت بیتقوا، جهاد بیتقوا و ... هیچکدام پشیزی ارزش ندارند ولذا حرف زدن و حرف نزدن ما، نوشتن یا ننوشتن ما، قضاوت یا اظهار نظر ما، سکوت و یا فریاد ما، همه و همه باید منطبق بر موازین تقوا باشد؛ به قول امام راحلمان: "تقوا داشته باشید تا بر همه مشکلات غلبه کنید"(11)
*در مقابل تقوا لا ابالیگری مطرح میشود.
اخلاص: ارزش اعمال به میزان اخلاص آن است نه به کمیت آن، چرا که خداوند جز عمل خالص نمیپذیرد: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «اخلصوا اعمالکم لله، فان الله لا یقبل الا ما خلص له»(12) کسی که اعمالش را فقط برای رضای خدا انجام دهد وارسته می شود و از قید و بند غیر خدا رها می شود،امام صادق علیه السلام فرمودند: «لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزَّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»(13) "انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد."و «تشخیص معیار الهى از شیطانى آن است که پس از مراجعه به خود، بیابد کهآنچه که او مىخواهد نفس عمل است، گرچه این کار را دیگرى انجام دهد.»( 4) و شیطان همه را فریب داده و گمراه می کند جز مخلصین: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَغویَنَّهُم اَجمَعین(82) اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ لمُخلَصین» (سوره ص/83)
اخلاص یعنی نهایت پاکی؛ نهایت پاکی عمل، نیت و عقیده. اخلاص یعنی غیر از خدا هیچ ندیدن و جز رضای او در نظر نداشتن. اخلاص یعنی سوز داشتن، درد دین و ارزش های الهی داشتن. اخلاص باید در نتیجه علم، فهم، معرفت، بصیرت و تقوا حاصل آمده باشد و الا ممکن است کسی برای رضای خدا ولی خدا و امام حق را بکشد!؛ به قول شهید آوینی: « کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید .تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا»
*در مقابل اخلاص، ریا و شرک قرار دارد و خداوند شرک را نمیآمرزد: «ان الله لا یغفر ان یشرک به ...» (سوره نساء/116)
ادامه دارد...
قبولی اعمال و سلامت دین، دغدغه اصلی و همیشگی هر مومن(قسمت اول)
تذکر: "حدودا آذر ماه 1393که این مقاله را آماده کردم، برای استفاده عموم به دو نشریه فرستادم که به نظرم تا حالا منتشر نکرده اند و لذا برای استفاده مخاطبین عزیز در وبلاگ خودم منتشر می کنم. ان شاالله خدا قبول کند"
به عنوان مقدمه:
خطبه معروفی از پیامبر عظیم الشان اسلام نقل است که در آستانه ماه مبارک رمضان در خصوص فضایل این ماه ایراد فرمودند، در اثنای این خطبه"امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: من برخاستم و گفتم: یا رسول اللَّه! با فضیلتترین کار در این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: یا ابا الحسن! افضل اعمال در این ماه، پرهیز از محرّمات الهى است، و سپس گریستند، عرض کردم یا رسول اللَّه! چه چیز باعث گریه شما شد؟! حضرت فرمودند: یا علىّ! بخاطر آن عملى که در این ماه نسبت به تو خواهد شد گریه میکنم، گویا تو را میبینم که مشغول نماز هستى و شقىترین افراد بشر، برادر و هم مسلک کسى که ناقه ثمود را از پا در آورد، برخاسته، و ضربهاى بر فرق سرت فرود مىآورد و محاسنت را [با خون] خضاب میکند، امیر المؤمنین علیه السّلام ادامه دادند: عرض کردم: یا رسول اللَّه! در این حال دینم سالم است؟ فرمودند: بله دینت سالم است."(1)دغدغه و نگرانی اصلی حضرت امیرالمونین علیه السلام سلامت دین است و نه چیز دیگر و این پیامی است روشن برای همه مومنین که در همه حال دغدغه، نگرانی و همشان بر سلامت دینشان باشد و لاغیر.
کلام زیبا و تاثیرگذاری از مرحوم حضرت علامه طباطبایی نقل است که فرموده اند: «ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم؛ ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم...» یک مسلمان متعهد با همین باور، در همه اعمال و رفتارش و در سبک زندگیاش، دغدغه اصلیش قبولی اعمال او در محضر حضرت احدیت است؛ چنانچه حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام می فرمایند: «کُونُوا عَلی قَبُول الْعَمَلِ اَشَدَّ عِنایهً مِنکُم عَلَی الْعَمَل» (2) به قبولی عمل، بیش از اصل عمل توجّه داشته باشید.
در یک دید کلی از منظر قرآن، تنها عمل مقبول "عمل صالح" است و مومنین خوش کردار، بهترین اهل عالمند: «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه» (سوره بینه/7) که حیات طیبه برای چنین انسانهایی است: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه» (سوره نحل/97)"هر کس از زن و مرد در حالی که مومن باشد عمل صالح انجام دهد، قطعا او را به حیات طیبه و زندگی پاکیزه میگردانیم" و عمل صالح دو مبنا دارد: علم و ایمان؛ یعنی هر عملی که از روی علم و آگاهی و همچنین بر اساس باور و اعتقاد قلبی انجام شود عمل صالح است.
هدف از این نوشتار مطرح کردن دو اصل بسیار مهم در قبولی اعمال که به اعتقاد نویسنده کمتر به آنها پرداخته شده است یعنی "تربیت اجتماعی" و "امام" است که انشاالله بیشتر و مبسوط تر توسط اهل علم و نظر با رویکردی نوین و متناسب با نیاز امروز جامعه اسلامی ما مورد بحث و بررسی قرار گیرد. البته لازم است قبلا برخی معیارهای قبولی اعمال که بیشتر در نوشتهها و گفتهها مطرح شده و مخاطب با آنها آشناتر است، نیز مورد اشاره قرار گیرد:
اسلام: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ» (سوره آلعمران/ 85)
"و هر کس جز اسلام دینى بطلبد هرگز از او پذیرفته نمىشود و او در آخرت از زیانکاران است."
امروزجزآیین اسلام از هیچکس پذیرفته نیست و در عین احترام به همه ادیان الهى، برنامه امروز، اسلام است. همانگونه که دانشجویان دوره دکترا در عین احترام به تمام دروسى که در مقاطع مختلف تحصیلى مانند ابتدایى، راهنمایى، دبیرستان و دوره لیسانس خواندهاند تنها درسى را که باید دنبال کنند همان دروس سطح بالاى مقطع نهایى خودشان است و پرداختن به غیر از آن جز زیان و خسران چیزى نخواهد داشت(3)
*در مقابل اسلام، همه ادیان و مکاتب دیگر قرار دارند.
علم: علم در منظر دینی ما منتج به اخلاص میشود: قال علی علیه السلام: «ثمره العلم إخلاص العمل»(4)"اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است"و منظور علمی است که فهم ایجاد کند، معرفت افزا و بصیرت زا باشد و علمی که اینگونه نباشد و اصلاح نکند، گمراهی است: امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «علم لا یصلحک ضلال»(5)و علم بیتهذیب ارزشی ندارد «اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. “العلم هوالحجاب الاکبر” هرچه انباشته تر بشود علم ، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند.»(6)و لذاتنها بندگان عالم و دانای خداوند در مقابل خدایشان خاشعند: «...انما یخشی الله من عباده العلماء»(سوره فاطر/28) ودر کلام حضرات معصومین علیهم السلام مرکب قلم دانشمندان از خون شهیدان برتر دانسته شده است؛ امام صادق علیه السلام میفرمایند: «اذا کان یوم القیامة جمع اللّه عزّ و جلّ النّاس فی صعیدٍ واحدٍ و وضعت الموازین فتوزن دماء الشّهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشّهداء» (7)"آنگاه که روز رستاخیز شود، خدای بزرگ همگان را در یک سرزمین گرد آورد و ترازوهای ارزش سنج در پیش نهد. چون خونهای شهیدان با مرکب قلم دانشمندان به سنجش آید، مرکب قلم دانشمندان بر خونهای شهیدان برتری یابد."
ویا پیامبر عظیم الشان اسلام، استواری و استحکام دین و زیبایی زندگی را در سایه سار قلم میسر میدانند:
«... القلم من اللّه نعمة عظیمة ولولا القلم لم یستقم الملک و الدّین و لم یکن عیش صالح» (8)"قلم نعمت بزرگ پروردگار استو اگر قلم نبود، سیاست و دیانتی استوار نمیشد و زیستن خوشی در روزگار نبود."
رفتارعلمی، زیربنای سبک زندگی و رفتار دینی و اسلامی است؛ عمل غیر عالمانه در اسلام ممنوع است: «ولا تقف ما لیس لک به العلم»(سوره اسراء/36) چرا که زندگی بدون تعقل، آگاهی و علم، زندگی آلوده و پلیدی است: «...ویجعل الرجس علی الذین لایعقلون»(سوره یونس/100) و بدترین جنبندگان در نزد خدای متعال، کسانی هستند که از عقلشان استفاده نمی کنند: «ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون»(سوره انفال/22) و «هیچ عملی قبول نمیشود، مگر اینکه با معرفت و شناخت همراه باشد و هیچ معرفتی قبول نمیشود، مگر اینکه با عملی همراه باشد، کسی که معرفت داشته باشد، معرفت، او را به سمت عمل هدایت میکند و کسی که تهی از معرفت باشد، هیچ عملی برای او نیست»(9)
در فرهنگ اسلامی، موضوعی با عنوان حجت یا حجیت مطرح است؛ یعنی هر مسلمانی برای هر تصمیم و رفتار خود، باید دلیل عقلی و شرعی داشته باشد تا بتواند در مقابل خدای متعال در روز بازپسین پاسخگو باشد. در دستورات و احکام دینی ما چنین آمده است: انسان در مواجهه با احکام شرعی خود یا باید مقلد باشد (از شخصی عادلی که عالمترین باشد تقلید کند) یا مجتهد باشد (به درجهای از علم برسد که بتواند وظیفه خود را از متون و روح دین استنباط کند) و یا محتاط باشد (که حالتی است بین اجتهاد و تقلید که شخص، احکام صریح و عمومی را میداند و در احکامی که محل اختلاف است بنا به شرایطی که دراحکام آمده است به احتیاط عمل میکند مثلا اگر برخی علما حکمی واجب و برخی دیگر همان حکم را مستحب دانستهاند، شخص محتاط احتیاطا باید به آن حکم به عنوان واجب عمل نماید) به معنای دیگر هر انسان مسلمان در هر اقدام و در هر اتخاذ تصمیمی، مکلف است عالمانه و مبتنی بر شرع مقدس اسلام تصمیم گرفته و اقدام نمایدو آنجا که اطمینان علمی پیدا نکرد، احتیاط نماید. ناگفته پیداست تعمیم و نهادینه شدن این تکلیف شرعی، باعث میشود فضای منطقی، معنوی، دینی و علمی در سطح عمومی جامعه حاکم شده و اقدامات احساسی،بیمبنا و غیرمنطقی از جامعه رخت بربسته و انضباط و تعهد اجتماعی، نشاط، آرامش، پویایی و تعالی جای آن را خواهد گرفت و بدینسان در گرو علم، اعمال پاک و خالص میگردد.
*در مقابل علم، جهل و نادانی قرار دارد.
ادامه دارد...