سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادبستان



دیار عاشقان
عاشق آسمونی
کانون مسجد فاطمیه شهید یه
به سوی فردا
دانشجو
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
در سایه سار ولایت
گل رازقی
معارج
زیباترین اشعار عاشقانه معاصر
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
.عاشق خدا .
منتظر
فتوبلاگ حسین کارگر
بلوچستان
کشکول
آسمون آبی چهاربرج
...تـــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــدا
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
برلیان
Mystery
ساده دل تنها
شهرستان بجنورد
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
انتظار
چشمـــه ســـار رحمــت
آقاشیر
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
بهانه
صراط مستقیم
برترین لحظه ها
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
بصیرت مطهر
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
دریــــــــای نـــور
Note Heart
تنهای93
سارا احمدی
بی پاتوقی
منادی معرفت
جهاد ادامه دارد...
پیامنمای جامع
دوســــتـانــه
دل نوشته
ماتاآخرایستاده ایم
روستای اصفهانکلاته
هدهد
گیسو کمند
شهادت به روز
ارمغان تنهایی
ردِ پای خط خطی های من
دلتنگ احساس تو
ashura.shia.muharram
کوثر ولایت
ღღتنهاییღღ
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
بغض تلخ
قرآن آرامش جان
سرزمین رویا
دل نوشته
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
گوناگون
فرمانده آسمانی من
پرستاری 91
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
مرام و معرفت
شهیدان مظلومند
محمدرضا جعفربگلو
صدای دل...
سربازی در مسیر
سه قدم مانده به....
یامهدی
صوفی نامه
دلفین بلاگ
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
ترخون
کانال اخبار انتخابات مجلس
بیانات و سخنان رهبری
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
در آغوش خدا
mystery
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گل خشک
اس ام اس
سلام محب برمحبان حسین (ع)
love
نهِ /دی / هشتاد و هشت
بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
راه زنده،راه عشق
غزلیات محسن نصیری(هامون)
Hunter
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
شادِ شاد
به یادتم
روان شناسی
دوستانه
تینا!!!!
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
محبین
خیارج سرای من است
جک و لطیفه
یک عاشقانه ی ساده برای من......
عمو همه چی دان
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
دل نوشته های من
عشـق یـعنی یک پـلاک
بهار عشق
نشریه ی دوستی
ده سال اسارت
اخبار هرمزگان - ایران و جهان
رسم عاشقی
فقط خدا
والفجر8
سکوت عاری از صداست.
تینا
ترنم عشق
منتظران مهدی(عج)
بسیج صالحین
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
حسام الدین شفیعیان
نوری چایی_بیجار
آرمان های انقلاب
بیخیال فردا
نیلوفر مرداب
جایی برای خنده وشادی و تفریح
تنظیم خانواده
فــــــقــــــط خــــــدا
کلاه بافتنی
زنگ تفریح
bakhtiyari20
【∂Đιss ℓσνє ℓ
چالش
گیاهان دارویی
ایثار تا شهادت

می گویم از کنار زیارت نرفته ها               بالا گرفته کار زیارت نرفته ها

اشگ و نگاه و حسرت و تصویر کربلا          این است روزگار زیارت نرفته ها

امسال اربعین همه رفتند و مانده بود        هیات در انحصار زیارت نرفته ها

انگار بین هیات ما هم نشسته بود           زهرا به انتظار زیارت نرفته ها

در روز اربعین همه ما را شناختند             با نام مستعار "زیارت نرفته ها"

اما هزار مرتبه شکر خدا که هست           مشهد در اختیار زیارت نرفته ها

باب الحسین قسمت آنان که رفته اند       باب الرضا قرار زیارت نرفته ها

گفتند شاعران همه از حال زائران            این هم به افتخار زیارت نرفته ها 

 

*گفت: یعنی ما لیاقت داریم جزو 313 نفر یار امام زمان باشیم؟ با شرمندگی تبسمی کردم و گفتم: بیا به حال خودمان گریه کنیم رفیق، ما جزو 20 میلیون زائر ارباب هم نشدیم و جا ماندیم آن وقت تو سخن از 313 نفر می گویی؟!!


ارسال شده در توسط سرباز
چون مثل من نمی‌اندیشی؛ لاجرم مستحق توهینی!
عصر روز سه‌شنبه 18 آذرماه، تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شاهد برگزاری نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» بود که به بررسی جامعه‌شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی اختصاص داشت. در این نشست، ‌چندتن از اساتید دانشگاه و جامعه‌شناسانی چون حمیدرضا جلایی‌پور، محمدسعید ذکایی، نعمت‌الله فاضلی به ایراد سخنرانی و بیان تحلیل‌های خود از اتفاقات رخ داده در خصوص تشییع جنازه مرتضی پاشایی پرداختند اما اظهارات یوسفعلی اباذری به عنوان جامعه شناس و دانشیار دانشگاه تهران در این مراسم از جنس دیگری بود و  واکنش هایی در پی داشت:
وی ابتدا این سوال را مطرح کرد: «چه شده که می‌آیند و مسائل واقعی‌ای را که ما با آن روبرو هستیم را از ذهن ما می‌برند؟ ...این آقایی که عکسش را اینجا زده‌اند (مرتضی پاشایی) و چراغ‌ها را تاریک کرده‌اند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذل‌ترین نوع موسیقی است و این آقا، از مبتذل‌ترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را می‌خواند! کسانی می‌گویند موسیقی او را تحلیل نکن، چطور من می‌توانم موسیقی کسی را که مرده است تحلیل نکنم؟ من داده‌ام یک موسیقی‌دان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده... مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین، احمقانه‌ترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر. بنابراین من چطور می‌توانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
                                مراسم تشییع مرتضی پاشایی
 
وی سپس گفت: «برای من خیلی جالب است که [200-300 هزار، یک میلیون نفر] یک ملتی می‌افتند به ابتذال، و در مجلس ترحیم چنین خواننده مسخره‌ای شرکت می‌کنند و توی سرشان می‌زنند... و یک نفر در فیس‌بوک می‌نویسد که "من تا ابد می‌سوزم"... چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتاده‌اند؟ اینجاست که تحلیل بسیار مهم است.»

اباذری سپس به روند تبدیل ورزشکاران محبوب به نماینده و سیاست‌مدار اشاره کرد و افزود: «دولت بر مبنای فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد یک سری ورزشکار که محبوبیت مردمی دارند، مثل همین محبوبیت مبتذلی که الان وجود دارد، یک عده فوتبالیست و کشتی‌گیر و کاراته‌کار را تپاندند درون مجلس و شورای شهر برای اینکه سیاستمدار [واقعی] را بکنند بیرون. مرحله دوم که شروع شد، خوانندگان و نوازندگان و [دست اندرکاران] پاپ و خانم هدیه تهرانی در مراسم یکی دیگر شرکت کرد و خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد... متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی در این مملکت را... وقتی قرار است سیاست‌زدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش می‌آید. متوسل می‌شوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.»

اباذری، سپس تشییع جنازه مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه مهوش مقایسه کرد و در ادامه گفت: «لات و سوسول! دست به دست هم داده‌اند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت و حاکمیت نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق می‌کند. توی ستادهای تبلیغاتی‌شان می‌آورد. سخنگوی‌شان می‌کند، مقام بهشان می‌دهد، کار بهشان می‌دهد، در تلویزیون برای‌شان تبلیغ می‌کند... و حاصل همین می‌شود که در مرگ یک خواننده‌ای که فالش می‌خواند و در پایین‌ترین سطح موسیقی جهان قرار دارد... پاپ هم درجات دارد... موقعی که [پاشایی] می‌میرد، از او به عنوان یک قهرمان استقبال می‌کنند...

وی سپس گفت: «بعد از وقایع 88، دولت یا حاکمیت از مردم می‌ترسید، مردم هم از دولت می‌ترسیدند... مکانیزمی وجود دارد به نام Identification with aggressor ... یعنی، این‌همانی شدن با متجاوز. اتفاقی که افتاده این است که دولت از طریق این مکانیزم می‌خواهد با مردمی که سیاست‌زدوده هستند، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و می‌خواهند با دولتی که متجاوز است یکی شوند. مردم می‌آیند در جلسه آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان می‌پرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری می‌دهد... تکرار، یکی از شگردهای فاشیزم است (من نمی‌گویم که ایشان فاشیست است) و افراد برایش دست می‌زنند. انگار یک ریچوال (Ritual - مراسم آیینی) است که مجبورند و محکومند انجام بدهند، مثل هر آدم کامپالسیو (Compulsive) که یک سوال را بپرسند و او هم جواب بدهد و دست بزنند... هیچ محتوایی ندارد. هیچ تقاضایی ندارد.»

اباذری ادامه داد: «مردم آن‌قدر به فلاکت افتاده‌اند... شناخت و سلیقه موسیقی مردم می‌شود این... بر مبنای همین مانیزم (Monism - وحدت)، دولت و ملت یکی شده‌اند و برای این آقا «مرتضی پاشایی» این کار را کردند و مردم دارند می‌سوزند... نه مقاومتی در برابر دولت انجام گرفته، نه دولت کاری کرده، دو تا آدمی که از هم می‌ترسند، دست به دست هم داده‌اند و این مضحکه را بار آورده‌اند و این افتضاح را بار آورده‌اند... هنر یا حقیقت را می‌گوید یا دروغ می‌گوید. این آقا با شعر مبتذلش دارد دروغ می‌گوید. دولت اعتدال تمام قصدش این است که مسائل سیاسی را کنار بزند، مسائل حقیقی سیاسی مطرح نشود، با توسل به مسائل شبه‌سیاسی. از اقتصاد استفاده کند که مساله‌ای است به شدت سیاسی تا سیاست را کنار بزند. از خواننده پاپ استفاده می‌کند تا سیاست را کنار بزند. ماجرای کنفرانس و برنامه اتمی را کار می‌کند که مردم کاری به کارش نداشته باشند و سیاست‌زدایی بشود.»

اباذری، ادامه داد: «شما اسمش را بگذارید مقدس یا نامقدس، خودشان را دارند با یک‌دیگر هم‌هویت می‌کنند. منتهی کجا؟ در اینجا. موسیقی این آقا در برابر آرمان‌های اولیه انقلاب چه جایی دارد؟ هیچ. ابتذال و سقوط. مردم و دولت با هم این سقوط را انجام می‌دهند. این مساله، یک نکته شبه‌ فاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاست‌زدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستاده‌اند... چرا وقتی یک روشن‌فکر می‌میرد کسی برای تشییع جنازه‌اش نمی‌رود؟ مگر وقتی [ساموئل] بکت مرد، چند نفر رفتند؟ سه نفر... این ماجرا نشانه بدی است، نشان این است که سیاست‌زدایی دارد به یک جاهای بدی کشیده می‌شود و خود مردم طالب این هستند.»

اباذری در پاسخ به اعتراض حاضران در جلسه که او را متهم به اهانت کردند، گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم! برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود! تا برود و بفهمد که شما نمی‌توانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید!».

این جامعه‌شناس! در ادامه در پاسخ یکی از حضار که او را خطاب قرار داده و گفت که «شما نماینده مردم نیستید»،‌ اظهار داشت: «معلوم است من نماینده مردم نیستم. شما هم نماینده مردم هستید. من همین کسی هستم که دارم می‌گویم این مردم ابله‌اند. معلوم است که من نماینده مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده مردم هستم؟ من از جانب خودم حرف می‌زنم به عنوان یک آدم. معلوم است که نماینده این مردم نیستم. شما این مردم هستید»!

ارسال شده در توسط سرباز

جهان پر درد می‌بینم دوا کو؟                   دل خوبان عالم را وفا کو؟

ور از دوزخ همی ترسی شب و روز            دلت پر درد و رخ چون کهربا کو؟

بهشت عدن را بتوان خریدن                   ولیکن خواجه را در کف بها کو؟

خرد گر پیشوای عقل باشد                    پس این واماندگان را پیشوا کو؟

ز بهر نام و جان تا بام یابی                   چو برگ توت گشتی توتیا کو؟

مگر عقل تو خود با تو نگفتست               قبا گیرم بیلفنجی بقا کو؟

درین ره گر همی جویی یکی را              سحر گاهان ترا پشت دوتا کو؟

به دعوی هر کسی گوید ترا ام              ولیکن گاه معنی شان گوا کو؟

سراسر جمله عالم پر یتیمست              یتیمی در عرب چون مصطفا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز شیرست           ولی شیری چو حیدر باسخا کو؟

سراسر جمله عالم پر زنانند                 زنی چون فاطمه خیر النسا کو؟

سراسر جمله عالم پر شهیدست          شهیدی چون حسین کربلا کو؟

سراسر جمله عالم پر امامست             امامی چون علی موسی الرضا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز مردست           ولی مردی چو موسی با عصا کو؟

سراسر جمله عالم حدیثست               حدیثی چون حدیث مصطفا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز عشقست         ولی عشق حقیقی با خدا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز پیرست             ولی پیری چو خضر با صفا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز حسنست         ولی حسنی چو یوسف دلربا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز دردست           ولی دردی چو ایوب و دوا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز تختست           ولی تخت سلیمان و هوا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز مرغست           ولی مرغی چو بلبل با نوا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز پیکست           ولی پیکی چو عمر بادپا کو؟

سراسر جمله عالم پر ز مرکب             ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو؟

سراسر کان گیتی پر ز مس شد          ز مس هم زر نیامد کیمیا کو؟

سنایی نام بتوان کرد خود را                ولیکن چون سناییشان سنا کو؟

                                                           "حکیم سنایی"


ارسال شده در توسط سرباز

برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن                     رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن

یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر                  یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فگن

هر چه بینی جز هوا آن دین بود بر جان نشان             هر چه یابی جز خدا آن بت بود در هم شکن

چون دل و جان زیر پایت نطع شد پایی بکوب              چون دو کون اندر دو دستت جمع شد دستی بزن

سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین                   کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن

در یکی صف کشتگان بینی به تیغی چون حسین       در دگر صف خستگان بینی به زهری چون حسن

درد دین خود بوالعجب دردیست کاندر وی چو شمع      چون شوی بیمار بهتر گردی از گردن زدن

اندرین میدان که خود را می دراندازد جهود                وندرین مجلس که تن را می‌بسوزد برهمن

اینت بی همت شگرفی کو برون ناید ز جان               و آنت بی دولت سواری کو برون ناید ز تن

هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد              درد باید عمر سوز و مرد باید گام زن

سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب                 لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک                شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن

روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش          زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن

عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع                 عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن

قرنها باید که تا از پشت آدم نطفه‌ای                     بوالوفای کرد گردد یا شود ویس قرن

چنگ در فتراک صاحبدولتی زن تا مگر                     برتر آیی زین سرشت گوهر و صرف ز من

روی بنمایند شاهان شریعت مر ترا                        چون عروسان طبیعت رخت بندند از بدن

تا تو در بند هوایی از زر و زن چاره نیست                 عاشقی شو تا هم از زر فارغ آیی هم ز زن

نفس تو جویای کفرست و خردجویای دین                گر بقا خواهی بدین آی ار فنا خواهی به تن

جان‌فشان و پای کوب و راد زی و فرد باش               تا شوی باقی چو دامن برفشانی زین دمن

کز پی مردانگی پاینده ذات آمد چنار                      وز پی تر دامنی اندک حیات آمد سمن

راه رو تا دیو بینی با فرشته در مصاف                     ز امتحان نفس حسی چند باشی ممتحن

چون برون رفت از تو حرص آن گه در آمد در تو دین      چون در آمد در تو دین آن گه برون شد اهرمن

گر نمی‌خواهی که پرها رویدت زین دامگاه               همچو کرم پیله جز گرد نهاد خود متن

بار معنی بند ازینجا زان که در صحرای حشر             سخت کاسد بود خواهد تیز بازار سخن

باش تا طومار دعویها فرو شوید خرد                      باش تا دیوان معنیها بخواند ذوالمنن

باش تا از پیش دلها پرده بردارد خدای                    تا جهانی بوالحسن بینی به معنی بوالحزن

ای جمال حال مردان بی‌اثر باشد مکان                  وز شعاع شمع تابان بی‌خبر باشد لگن

بارنامه ما و من در عالم حس‌ست و بس                چون ازین عالم برون رفتی نه ما بینی نه من

از برون پرده بینی یک جهان پر شاه و بت               چون درون پرده رفتی این رهی گشت آن شمن

پوشش از دین ساز تا باقی بمانی بهر آنک             گر برین پوشش نمیری هم تو ریزی هم کفن

این جهان و آن جهانت را به یک دم در کشد           چون نهنگ درد دین ناگاه بگشاید دهن

باد و قبله در ره توحید نتوان رفت راست                 یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن

سوی آن حضرت نپوید هیچ دل با آرزو                    با چینن گلرخ نخسبد هیچ کس با پیرهن

پرده پرهیز و شرم از روی ایمان بر مدار                  تا به زخم چشم نااهلان نگردی مفتتن

گرد قرآن گرد زیرا هر که در قرآن گریخت                آن جهان رست از عقوبت این جهان جست از فتن

چون همی دانی که قرآن را رسن خواندست          حپس تو در چاه طبیعت چند باشی با وسن

چرخ گردان این رسن را می‌رساند تا به چاه           گر همی صحرات باید چنگ در زن در رسن

گرد سم اسب سلطان شریعت سرمه کن             تا شود نور الهی با دو چشمت مقترن

گر عروس شرع را از رخ براندازی نقاب                  بی خطا گردد خطا و بی‌خطر گردد ختن

سنی دین‌دار شو تا زنده مانی زان که هست         هر چه جز دین مردگی و هر چه جز سنت حزن

مژه در چشم سنایی چون سنانی باد تیز             گر سنایی زندگی خواهد زمانی بی‌سنن

با سخنهای سنایی خاصه در زهد و مثل               فخر دارد خاک بلخ امروز بر بحر عدن

                                                                                                  "حکیم سنایی"


ارسال شده در توسط سرباز

عمریست که ما دست به دامان حسینیم

در مجلس روضه همه مهمان حسینیم

چون عشق حسین بن علی راه نجات است

پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم

بیمار فقط در طلب لطف طبیب است

ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم

ما را نبود واهمه از آتش دوزخ

وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم

فردوس برین خانه ی عشاق حسین است

صدشکر که ما جزو محبان حسینیم

دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب

آباد از آنیم که ویران حسینیم...

                                                      "محسن زعفرانیه"


ارسال شده در توسط سرباز

چرا با وجودی که منافقین در جنگ تبوک نقشه قتل پیامبر اسلام را کشیدند و نقشه آنها لو رفت و عوامل شناسایی شدند، پیامبر بزرگوار و عزیزمان آن منافقان را معرفی و رسوا نکرد؟

جواب: از این مساله می توان دو برداشت کرد: 1. حفظ آبروی انسانها در اسلام یک اصل مهم است. روش و مشی انبیا و اولیای الهی حفظ شان و شخصیت انسانها و انسان سازی است. افراد به دلایلی نفاق می آید سراغشان که عمده دلیلش حب نفس و حب دنیاست و ممکن است بعد از مدتی هدایت شوند و برگردند و لذا پیامبر به این دلیل آبرو داری کردند تا برای همیشه به پیروانشان بفرمایند حفظ آبروی انسانها بسیار مهم و حیاتی است و انسان سازی و تربیت و تعالی انسانها هدف اصلی دستگاه خدای متعال است. و هر چند نفاق از کفر بدتر است ولی باید با نفاق مبارزه کرد و زمینه های نفاق را خشکاند و مبارزه با منافق شاید یا به مصلحت نباشد و یا بسیار پرهزینه خواهد بود و 2. اینکه در اسلام حکومت به هر نحوی و با هر وسیله ای قابل قبول و مشروع نیست. حفظ حکومت با خون ریزی برادران دینی و یا حتی کسانی که خودشان را مسلمان می نامند و مسلمانان ظاهری هستند ممکن و مشروع نیست. قوام و اقتدار اسلام به ایمانها و باورهای مسلمین است و لذا کار فرهنگی و تزکیه و تربیت علمی و فکری زیر بنای قدرت دینی است. پشتوانه فکری، معنوی و عقیدتی اعضای جامعه ثروت و سلاح برنده حاکم و حکومت اسلامی است. 


ارسال شده در توسط سرباز

گزیده ای از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها

   

* هنگامی که حضرت زینب تولّد یافت، مادرش زهرا او را نزد پدرش امیرالمؤمنین آورده و عرض کرد: نام این مولود را بگذار. حضرت علی فرمودند: من بر پیغمبر  سبقت نمی‌گیرم …. حضرت زهرا طفل تازه به دنیا آمده را نزد پدر بردند که نام او را بگذارد. جبرئیل نازل شده، سلام به رسول ‌خدا رساند و گفت: نام این مولود را “زینب” بگذار و این نامی است که خدای تبارک و تعالی اختیار فرموده. آن‌گاه پیغمبر را از مصائبی که بر حضرت زینب وارد می‌شود آگاه نمود. رسول خدا گریان شده و فرمودند: “هر کس بر زینب گریه کند اجر و ثوابش مانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریه نموده باشد”

 

* در جمهورى اسلامى روز پرستار را با ولادت حضرت زینب کبرى‌ سلام اللَّه علیها برابر قرار داده‌اند؛ این هم معناى بزرگى دارد. زینب کبرى‌ یک نمونه‌ى برجسته‌ى تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکى از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه‌ى کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد – که واقعاً پیروز شد – عامل این پیروزى، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه‌ى نظامى با شکست ظاهرى نیروهاى حق در عرصه‌ى عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزى که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهرى، تبدیل به یک پیروزى قطعىِ دائمى شود، عبارت بود از منش زینب کبرى‌؛ نقشى که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلى چیز مهمى است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ى تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخى قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددى به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ى زنده و ملموس است که انسان زینب کبرى‌ را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌اى در عرصه ظاهر میشود؛ کارى میکند که دشمنى که به حسب ظاهر در کارزار نظامى پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزى تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدى را به پیشانى او میزند و پیروزى او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبرى‌ است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.

 

* خطبه‌ى فراموش نشدنى زینب کبرى‌ در بازار کوفه یک حرف زدن معمولى نیست، اظهارنظر معمولى یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ى اسلامى در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنى‌ترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوى است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره‌ى زنان و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا میکنند، بعضى هلهله میکنند، بعضى هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنى را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: “یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء”؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ى مقابله‌ى با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید.

 

* زینب سلام اللَّه علیها، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثه‌ى روز عاشورا، آن سختى‌ها و آن محنتها؛ هم در حادثه‌ى بعد از شهادت حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، بى‌سرپناهى این مجموعه‌ى به جا مانده‌ى کودک و زن، به عنوان یک ولىّ الهى آنچنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیرى براى این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پى‌درپى، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگرى است براى حرکت اسلامى و پیشرفت تفکر اسلامى و پیش بردن جامعه‌ى اسلامى. براى خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبرى سلام اللَّه علیها در نزد خداوند متعال یک مقامى یافته است که براى ما قابل توصیف نیست.

 

* به نظر من بنیانگذار بناى حفظ حوادث با ادبیات و هنر، زینب کبرى‏ سلام ‏اللَّه ‏علیها است. اگر حرکت و اقدام حضرت زینب نمى‏بود و بعد از آن بزرگوار هم بقیه‏ ى اهل بیت علیهم‏السّلام – حضرت سجاد و دیگران – نمى‏بودند، حادثه ‏ى عاشورا در تاریخ نمى‏ماند. بله، سنت الهى این است که این‏گونه حوادث در تاریخ ماندگار شود؛ اما همه‏ى سنتهاى الهى عملکردش از طریق ساز و کارهاى معینى است. ساز و کار بقاى این حقایق در تاریخ این است که اصحاب سِرّ، اصحاب درد، رازدانان و کسانى‏که از این دقایق مطلع شدند، این را در اختیار دیگران بگذارند.

 

* البته شخصیت زینب کبرى منحصر در بُعد غمگسارى و پرستارىِ آن بزرگوار نیست. زینب کبرى سلام‏ اللَّه ‏علیها یک نمونه‏ى کامل از زن مسلمان است؛ یعنى الگویى که اسلام براى تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبرى داراى شخصیت چند بُعدى است؛ دانا و خبیر و داراى معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه مى‏شود، در مقابل عظمتِ دانایى و روحى و معرفت او احساس خضوع مى‏کند. شاید مهمترین بُعدى که شخصیت زن اسلامى مى‏تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد – تأثیرى که از اسلام پذیرفته – این بُعد است. شخصیت زن اسلامى به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهى، آن‏چنان سعه و عظمتى پیدا مى‏کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز مى‏شود. در زندگى زینب کبرى، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‏تر است.


ارسال شده در توسط سرباز
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >