مصاحبه ای درباره نظر علامه طباطبایی و علامه مرتضی مطهری در باره اینکه کوروش ذوالقرنین موجود در قرآن است یا کسی دیگر را با آقای علی مطهری فرزند استاد شهید مرتضی مطهری، تقدیم شما میکنیم:
علامه طباطبایی ذوالقرنین را همان کوروش می دانست؟
این یک بحث تاریخی و تفسیری است. ایشان گفته اند شاید ذوالقرنین کوروش باشد.
اما انگار علامه طباطبایی به کوروش ارادت هم داشت. یعنی صرفاً بحث تاریخی نبود؛ ولی شهید مطهری منتقد کوروش بود.
بله. شهید مطهری معتقد بود کار کوروش در بابل کار درستی نبود و مخالف آزادی عقیده به معنی درست آن و مخالف سیره انبیا بود. اینکه کوروش در بابل اجازه داد بت پرستان بت های خودشان را بپرستند، از نظر اسلام کار درستی نیست؛ چرا که پیامبر اسلام پس از فتح مکه، اولین کاری که کرد، شکستن بت ها بود. یعنی نگفت که این ها در بت پرستی خودشان آزادند. حضرت ابراهیم هم بت ها را شکست؛ زیرا می خواست زنجیرها را از دست و پای مردم باز کند. ولی کوروش بت پرست ها را آزاد گذاشت. این کار خلاف توحید بود. در واقع او چون دید از این راه بهتر می تواند بت پرستان را استثمار کند و به بند بکشد، این کار را انجام داد. کار او شبیه کار ملکه انگلستان در هند بود که وقتی وارد هند شد، به بتخانه های هندی ها بیش از خود آنها احترام می گذاشت. سخن علامه طباطبایی درباره کوروش فقط یک تطبیق تاریخی است و به معنی ارادت نیست.
ولی علامه طباطبایی این نقد را به کوروش وارد نمی کرد.
نمی دانم. ایشان گفته اند ممکن است ذوالقرنین همان کوروش باشد. اما این دلیل نمی شود که کوروش هیچ ایرادی نداشت و می تواند الگو واقع شود.
من هم چنین حرفی نزدم. می خواهم بگویم ظاهراً آراء این دو بزرگوار درباره کوروش همسو نبوده است.
شاید علامه طباطبایی نیز همین ایراد را به کوروش داشت، نمی دانم در آثارشان آمده است یا نه، باید تحقیق شود.
ظاهراً شهید مطهری وطن دوستی و ناسیونالیسم را از هم تفکیک می کرد و اولی را می پذیرفت و دومی را نه.
ایشان وطن دوستی را ذاتا بد نمی دانست ولی می گفت وطن دوستی امر متعالی ای نیست بلکه امری مشترک میان انسان و حیوان است. هر کبوتری هم لانه خودش و هر حیوانی آشیانه خودش را دوست دارد و اگر خانه اش مورد هجوم قرار بگیرد از آن دفاع می کند. انسان هم طبیعتاً وطن خودش را دوست دارد. اما این علاقه میان انسان و حیوان مشترک است. بنابراین امر والایی نیست. امر والا این است که انسان در راه مکتب، ایدئولوژی و اعتقاد خودش تلاش کند. این ارزشمند است و جنبه انسانی دارد.
آیا می توان گفت که مرحوم مطهری اساساً با مفهوم ملیت مشکل داشت و آن را نمی پذیرفت؟
بله. از نظر شهید مطهری و از نظر اسلام ملیت اساساً اصالتی ندارد و نمی تواند ملاک برتری باشد. اینکه من به ایرانی بودنم صرفاً به عنوان نژاد ایرانی افتخار کنم، عقلانی نیست؛ زیرا ایرانی بودن من یک امر غیر اختیاری است. انسان نمی تواند به ملیت خودش افتخار کند. مگر اینکه بگوید من خوشحالم که در جایی به دنیا آمده ام که بزرگانی داشته است. اما این امر نباید موجب تفاخر او شود. چیزی برای انسان قابل افتخار است که برآمده از اختیار او باشد.