حضرت امیرالمومنین علیه السلام: خدایت رحمت کند آیا برای درد گناه دارویی آوردهای؟
طبیب: مگر گناه درد یا بیماری است؟!
حضرت امیرعلیه السلام: آری گناه، بیماری است و مردم را به زحمت انداخته است .
بلی از اینجا برخیز و به بوستان ایمان برو چون وارد شدی مقداری از ریشه درخت نیت و دانههای پشیمانی و قدری از درخت توبه و تخم ورع و میوه فهم و اندوه از شاخههای یقین و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و مقداری هم از ساقههای انابه و زهر برگردان تواضع گرفته همه را با حواس جمع و با دلی متوجه و فهمی سرشار، با انگشتان تصدیق و کف توفیق میان طشت تحقیق میریزی و با آب چشمانت شستشو میدهی و آنگاه تمام را در میان دیگ امید ریخته و با آتش اشتیاق میجوشانی، آنقدر تا مواد زائد در جوش جدا شده و عصاره و خامه حکمت بدست آید، سپس آن را گرفته در بشقاب رضا و تسلیم ریخته و باد نفخ و نسیم استغفار بر آن میدمی تا بیشتر از آنکه فاسد شده، خنک شود و این برایت گوارا میشود آنگاه در جایی که آدمی نباشد و جز خدا کسی ترا نبیند مینوشی؛ این است داروئی که درد گناهان را ساکت و جراحات معصیت را التیام میبخشد چنانچه اثری از آن باقی نمیماند.
(یافعی در روضالریاض ص 42)
دغدغه اصلی و جدی و آرزوی هر مومن صالحی یک چیز است: حاکمیت خدا؛ یعنی بازار خدا پر رونق و پرمشتری باشد و حرف حرف خدا باشد، حکم حکم خدا باشد، و در مقابل، نباید خدا معصیت بشود، نباید دشمنان خدا میدان داری کنند، همین.
فرق امام با بنی صدرها و رجوی ها و سایر مبارزین عاقبت بخیر نشده قبل از انقلاب این بود که امام می خواست شاه برود تا دین خدا حاکم و احکام خدا اجرا شود ولی آن دیگران می خواستند شاه برود و آنها بیایند.
و من فرقی نمی بینم بین رجوی ها و کسانی که الان برای رای آوردن و جلب نظر مردم روی فلان حکم خدا ان قلت می آورند. تعدد زوجات که حکم خداست در سریال های تلویزیونی ما، خیانت خوانده می شود و العیاذ بالله از زنا بدتر قلمداد می گردد یا فلان مسوولی که الان در یکی از پست های حساس نظام تکیه زده، وانمود می کند مخالف عقد موقت است؛ حکم قصاص با ان قلت ها و مصلحت سنجی های روشنفکرانه مورد حمله واقع می شود و قس علی هذا.
کسی که دغدغه اصلی و جدی اش حاکمیت احکام خداست، صالح و خالص است، حق محور است و نه خود محور و حزب محور، در جهت کسب علم و دانش تلاش می کند، شجاع است و چاپلوسی نمی کند. از هر فرصتی برای تبیین و تبلیغ احکام الهی استفاده می کند نه مطرح کردن خودش، آمر به معروف و ناهی از منکر است، حرمت و احترام علمای دین و متدینین را نگه می دارد و آنها را بر خود مقدم می دارد، در جهت وحدت و همدلی امت اسلامی می کوشد، در هیچ مساله ای بی تفاوت و خنثی نیست، ولایی و ولایت پذیر است، حسادت، عشق به مال و مقام در وجودش روز به روز کم رنگتر می شود...
آمرزش و مغفرت الهی چیزی است که هر فرد مسلمان و مومنی به دنبال آنست و همواره در دنیا در تلاش و تکاپوست تا بدین مقصد و مقصود نایل شود. در همین رابطه آیت الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع عظام تقلید برخی از اسباب آمرزش و مغفرت از دیدگاه قرآن کریم را بیان فرموده اند که در ادامه می خوانید.
درهاى مغفرت الهى از هر سو، به روى بندگان باز است که برخی از درهای آن، به استناد آیات قرآن، عبارتند از توبه، عمل صالح، جهاد و شهادت، انفاق، قرض الحسنه و پرهیز از گناهان کبیره.
آمرزش و مغفرت الهی چیزی است که هر فرد مسلمان و مومنی به دنبال آنست و همواره در دنیا در تلاش و تکاپوست تا بدین مقصد و مقصود نایل شود.
در همین رابطه آیت الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع عظام تقلید برخی از اسباب آمرزش و مغفرت از دیدگاه قرآن کریم را بیان فرموده اند که در ادامه می خوانید.
در قرآن مجید، امور زیادى به عنوان اسباب مغفرت، و از بین رفتن گناهان معرفى شده است که، به قسمت هائى از آن اشاره مى شود:
1 ـ توبه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید به سوى خدا باز گردید، و توبه خالص کنید، امید است خداوند گناهان شما را ببخشد.(1)
2 ـ ایمان و عمل صالح: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ»؛ کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و نیز به آنچه بر محمّد صلى الله علیه وآله نازل شده است، ایمان آوردند، آیاتى که حق است و از سوى پروردگارشان مى باشد خداوند گناهان آنها را مى بخشد.(2)
3 ـ ایمان: «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند براى تشخیص حق از باطل، به شما روشن بینى مى دهد، و گناهانتان را مى بخشد.(3)
4 ـ هجرت و جهاد و شهادت: «فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ»؛ کسانى که هجرت کنند و از خانه و وطن خود رانده شوند، و در راه من آزار بینند و پیکار کنند، و مقتول گردند گناهانشان را مى بخشم.(4)
5 ـ انفاق مخفى: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ توتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ اگر انفاق هاى خود را در راه خدا آشکار سازید، خوب است، و اگر آن را پنهان دارید، و به فقرا بدهید، به سود شما است و از گناهانتان مى بخشد.(5)
6 ـ دادن قرض الحسنة: «إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ»؛ اگر به خداوند قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى کند و شما را مى آمرزد.(6)
7 ـ پرهیز از گناهان کبیره، که موجب آمرزش گناهان صغیره است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ اگر از گناهان کبیره که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را خواهیم بخشید.(7)
گناه جاهلانه
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَـئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً :(نساء/17) در حقیقت، (پذیرش) توبه که (طبق وعده الهى) بر عهده خداوند است، براى کسانى است که کار زشت را از روى نادانى انجام مىدهند، سپس به زودى (پیش از معاینه مرگ) توبه مىکنند، آنهایند که خداوند توبهشان را مىپذیرد، و خدا همواره دانا و حکیم است».
در آیة بالا قید« بجهاله »به کار رفته، جهل و جهالت دو معنی دارد: ندانستن، و عدم علم کامل.
بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار میرود که انسان آگاه و دانا است، ولی آگاهی او نسبت به زشتی کار تأثیری در او نمیگذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهای بد را انجام میدهد.
امام صادق(علیه السلام) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود: «گناهی است که بنده خدا آن را انجام میدهد. اگر چه از حکم آن آگاه میباشد، ولی آنگاه که تصمیم میگیرد عمل خلافی را انجام دهد، در واقع جاهل است».
حضرت به جریان یوسف (علیه السلام) و برادرانش اشاره میکند که قرآن از یوسف یاد میکند که به برادرانش گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ مافَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ أَخِیه إذ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛(یوسف (12) آیه 89.) آیا به خاطر دارید ستمی را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالی که همگی جاهل بودید»
برادران یوسف همگی زشتی ظلم را درک میکردند، ولی به دلیل خود خواهی یا حسادت یا هوی و هوس چنان برخورد کردند که گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند».(بحارالأنوار، ج 6، ص 32.)
بنابراین کار زشتی که از روی هوی و هوس انجام گیرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولی عملی که از روی عناد و لجاجت و تکبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بیکران الهی نمیگردد. زیرا پشیمانی از شخص لجوج حاصل نمیگردد. البته گاهی اتفاق افتاده که یک نفر لجوج از عناد خود دست برمیدارد و در مقابل حق، سر فرود میآورد، در این گونه مواقع معلوم میشود که عناد او از روی جهالت بوده است.(ترجمه المیزان، ج 4، ص 390)
بنابراین گناهانی که به اراده خودمان انجام می شود و حتی از بدی آن خبر داریم اگر از روی عناد و لجاجت نباشد و به خاطر هوای نفس باشد با توبه بخشیده می شود.
پی نوشت ها:
(1). سوره تحریم، آیه 8.
(2). سوره محمّد، آیه 2.
(3). سوره انفال، آیه 29.
(4). سوره آل عمران، آیه 195.
(5). سوره بقره، آیه 271.
(6). سوره تغابن، آیه 17.
(7). سوره نساء، آیه 31.
فرآوری: محمدی
بخش قرآن تبیان
همان طور که میدانید در رسانهها احتمال وقوع زلزله در آسیا داده شده است. بسیاری ترسیدهاند و برخی موضوع را چون بسیاری اخبار دیگر، شایعهای کذب تلقی نمودهاند. این مطالب چه دروغین باشند و چه واقعی، یک نکته را همواره باید به خاطر داشته باشیم که همه چیز در ید قدرت خداوندی است و بیاذن و اراده او هیچ اتفاقی در جهان هستی رخ نخواهد داد. احتمال وقوع زمینلرزه، سیل، طوفان، سومالی و بسیاری از بلاهای زمینی و آسمانی دیگر نیز همواره وجود داشته و دارد. باید دید چه باید کرد که خود را از آنان دور سازیم و امنیت را برای خود و جامعه به ارمغان آوریم.
بلایای طبیعی در قرآن
خداوند متعال در کتابهای آسمانی خویش و به ویژه قرآنِ مسلمانان بارها و بارها به آنان هشدار داده است که اگر از فرامین الهی دوری کرده و رو یه ظلم، فساد، فحشا و گناه در پیش گیرند ، عذاب الهی را بر آنان نازل کرده و خود جلوی پیشروی گناه را خواهد گرفت.
نمونههای فراوانی از داستان اقوام سلف برای انسانها گزارش شدهاند. قصص امت نوح، صالح، هود، لوط، شعیب، موسی و بسیاری از انبیای دیگر (علیهم السلام) به خوبی نشاندهنده این مطلب خواهند بود.
خداوند در قرآن از مسلمین خواسته است تا به طرق مختلف از گناه دوری کنند تا از عذاب الهی در امان مانند. او به مردمان هشدار میدهد که: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُم ...»[1]
راههای دوری از عذاب در قرآن
خداوند در کنار هشداری که به مسلمین و مردم جهان مبنی بر نزول عذاب آسمانی داده است ، راهکارهایی را نیز به منظور دوری از آن بیان میدارد که در ذیل به برخی از مهمترین آنان اشاره خواهد شد:
1 ـ شکر خدا و دوری از کفر:
«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»[2] و «ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُم»[3]
اگر آدمی قدر نعماتی را که خداوند سبحان در اختیار او قرار داده است بداند و شکرگزار او باشد ، هرگز با ناسپاسی و کفر آنان را ضایع نمیسازد. در نتیجه آن نعمات بر او تداوم خواهند داشت و عذاب الهی از او دور میگردد.
2 ـ سکوت نکردن در برابر فسق و فساد و قطع رابطه با ستمگران (نهی از منکر):
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُون».[4]
آیه شریفه دلالت مىکند بر یک سنت عمومى الهى و آن این است که جلوگیرى نکردن از ستم ستمگران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابى که از طرف پروردگار در کمین ستمگران است ، در کمین شرکاى ایشان نیز خواهد بود.[5]
3 ـ از دست ندادن استعداد درونی نعمت:
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ».[6]
عقابى که خداوند معاقبین را با آن عذاب مىکند ، همیشه به دنبال نعمت الهى اى است که خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به این طریق که نعمت را برداشته عذاب را به جایش مىگذارد و هیچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمىشود مگر بعد از تبدل محلش که همان نفوس انسانى است، پس نعمتى که خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مىشود که در نفوسشان استعداد آن را پیدا کنند و وقتى از ایشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مىشود که استعداد درونیشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.[7]
4 ـ دوری از عبادت غیر خدا:
«أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلیم».[8]
این آیه انذاری است که حضرت نوح (علیه السلام) به قوم خویش داشتهاند و حاکی از آن خواهد بود که عبادت نمودن غیر خدا یکی از علل نزول عذاب الهی بر مردمان بوده و هست و انسانها برای دوری از این گونه مصائب باید تنها خدا را پرستیده و از او پیروی نمایند.
5 ـ استغفار از گناهان:
«وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقی أَنْ یُصیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعیدٍ*وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُود».[9]
در این نقل قرآنی، حضرت شعیب (علیه السلام) از قوم خویش میخواهند به منظور دوری از عذاب الهی ، استغفار کرده و از گناهان سابق خویش ابراز پشیمانی نمایند تا ابواب رحمت الهی دوباره به روی آنان گشوده شود و این قاعدهای کلی برای تمامی اقوال و ملل میباشد.
نتیجه :
انسان مومن با یقین به اینکه خداوند متعال حافظ و نگهدار او در هر زمان و مکانی خواهد بود ، در برابر اخبار شایع شده دامن از کف نداده و با ترس و توهمات بیجا ، افکار خود و دیگران را پریشان نمیسازد. بلکه به فکر چاره بوده و با انجام عبادت، استغفار، ترک گناه، امر به معروف، نهی از منکر، صدقه دادن و ... نشان میدهد استعداد داشتن نعمت را همچنان دارد و از خداوند متعال میخواهد عذاب خویش را از او و سایر مردم جهان دور سازد.
پی نوشت ها:
[1]. «بگو اى محمد! خدا قادر است بر اینکه برانگیزد بر شما عذابى از بالاى سرتان و یا از زیر پایتان ... »؛ (الأنعام/65)
[2]. «و اگر سپاس دارید افزونتان دهم، و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است». (ابراهیم/7)
[3]. «اگر سپاس دارید و مومن باشید خدا را با عذاب شما چه کار». (نساء/147)
[4]. «پس هنگامى که آنچه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانى را که از [کار] بد باز مىداشتند نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند، به سزاى آنکه نافرمانى مىکردند، به عذابى شدید گرفتار کردیم». (الأعراف/165)
[5]. ترجمه المیزان، ج 8، ص 386.
[6]. «این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنواى داناست». (الأنفال/53)
[7]. ترجمه المیزان، ج 9، ص 133.
[8]. «که جز خدا را نپرستید، زیرا من از عذاب روزى سهمگین بر شما بیمناکم». (هود/26)
[9]. «و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نکشاند که [بلایى] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما [نیز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.* و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است». (هود/90)
زینب مجلسی
بخش قرآن تبیان
پرسش: قرآن کریم در آیه 106 سوره یوسف مىفرماید: «بیشتر مومنان مشرکاند» منظور از شرک در این آیه که اکثر مومنان گرفتار آن هستند، چیست؟
پاسخ: تعریف دقیق مفهوم شرک، همانند مفهوم توحید، در ضمن اقسام آن ممکن است:
1- شرک ذاتی؛ یعنی، اعتقاد به مرکب بودن ذات خداوند، یا اعتقاد به تعدد ذات الهی (وجود دو یا چند خدا)
2- شرک صفاتی؛ یعنی، اعتقاد به این که صفات خدا، وجودی مستقل از ذات خداوند دارند به تعبیر دیگر مغایر با ذات و زاید بر ذات هستند.
3- شرک افعالی؛ یعنی، اعتقاد به وجود دو یا چند موثر مستقل در عالم هستی ؛ به گونهای که هیچ یک مقهور اراده و قدرت دیگری نباشد، یعنی، ذات یگانه الهی را تنها موثر مستقل در عالم هستی نداند.
یکی از بارزترین مصادیق شرک افعالی، اعتقاد به تمایز خالق شرور از خالق خیرات است. پیروان آیین مانی و برخی از پیروان زردشت، معتقدند که خداوند فقط خیرها و نیکیها را میآفریند و امور شر و بد به وسیله موجود و مخلوقی شریر (اهریمن) به صورت مستقل و بدوناین که خداوند خالق نیکیها بتواند دخالتی در آن داشته باشد، آفریده میشود.
4- شرک عملی:اگر اعمال و نیات انسان بر اساس توحید نظری و برآمده از آن نباشد انسان دچار شرک در مقام عمل میشود .
عمدهترین جلوه شرک عملی شرک در عبادت و پرستش است. بت پرستی و پرستش اجرام آسمانی و پدیدههای طبیعی از بارزترین انواع شرک عبادی به شمار میرود که همواره در میان برخی از ملتها و اقوام وجود داشته است.
شرک خفی: هر یک از اقسام توحید – اعم از نظری و عملی – دارای مراتب و درجاتی است به طور کلی توحید امری تشکیکی و دارای مراتب مختلف از جهت قوت و ضعف است .
به تبع توحید، شرک نیز دارای درجاتی است درخصوص توحید نظری بر اساس تفاوت فهمها و ادراکها – از جهت عمق، ظرافت و دقت – درجات مختلفی از اعتقاد توحیدی برای افراد وجود دارد.
قرآن کریم به سختی همه را رد می کند.
در مورد اول می فرماید که جز خدا خالقی نیست و در مورد دوم می فرماید که مدبر واقعی خدا است و علل و اسباب و واسطه ها بدون اذن خدا هیچ کاری نمی توانند بکنند و در مورد سومی می فرماید که غیر از خدا سایر معبودان، دروغین هستند و هیچ نفع و ضرری نمی رسانند یعنی الهه ها و بت ها جهان را اداره نمی کنند به همین جهت لایق پرستش نیستند بلکه هم خالق خدا است و هم مدیر و مدبر او است پس باید فقط او را پرستش کرد.
قرب الهی که مطلوب و کمال نهایی انسان است خود درجاتی دارد و حتی کوچکترین عمل اختیاری انسان در صورتی که واجد شرایط لازم باشد تا حدی انسان را به خدا نزدیک می کند.
هر یک از انسانها بر اساس میزان و کیفیت اعمال خویش در پیشگاه خداوند درجه یا درجاتی دارند و هر فرد و گروهی در درجه و مرتبه ای قرار دارد، «هم درجات عند الله» آنان در پیشگاه خدا دارای درجاتی هستند چنان که سقوط و دوری از خداوند نیز دارای درجاتی است و کوچکترین عمل به میزان خود انسان را سقوط می دهد و بر این اساس توقف در زندگی انسان معنا ندارد و هر عملی می تواند انسان را به خدا نزدیک یا از او دور کند.
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: منظور این آیه شرک در اطاعت است، نه شرک در عبادت. گناهانى که مردم مرتکب مىشوند، شرک اطاعت است؛ چرا که در آن اطاعت شیطان مىکنند و به جهت این کار براى خدا شریکى در اطاعت قائل مىشوند.[1]
از امام صادق(علیهالسلام) نیز در تفسیر این آیه سوال شد که منظور قرآن از این که میفرماید اکثر مومنان مشرکاند، چیست؟
امام درپاسخ فرمودند؛ مردم بدون توجه، از شیطان اطاعت میکنند و اطاعت از شیطان شرک است.[2]
3. البته با توجه به این که شرک دارای مراتب بسیار خفی یا اخفی است؛ مراتبی از شرک وجود دارد که هیچ منافات با توحید ندارد: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ الشِّرْکَ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْل»؛[3] امام صادق(علیه السلام ) فرمود: شرک در اعمال انسان مخفىتر از حرکت مورچه است.
پی نوشت ها:
[1]. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «وَ ما یوْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» قَالَ شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَةٍ- وَ الْمَعَاصِی الَّتِی یَرْتَکِبُونَ شِرْکُ طَاعَةٍ- أَطَاعُوا فِیهَا الشَّیْطَانَ فَأَشْرَکُوا بِاللَّهِ فِی الطَّاعَةِ لِغَیْرِهِ- وَ لَیْسَ بِإِشْرَاکِ عِبَادَةٍ أَنْ یَعْبُدُوا غَیْرَ اللَّه». قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 1، ص 358، دار الکتاب، قم، 1367ش.
[2]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما یوْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ یُطِیعُ الشَّیْطَانَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ فَیُشْرِکُ». کلینی، کافی ج 2، ص 397، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. شیح حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 5، ص 99، موسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409ق.
فرآوری: محمدی
بخش قرآن تبیان
منابع:
سایت اسلام کوئست
سایت شبهه آنلاین
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، محصولی معجزهگر در نابودی سلولهای سرطانی که 10,000 بار قویتر از شیمی درمانی عمل میکند. بسیاری از مردم در اثر سرطان می میرند درحالی که این راز همچنان حفظ می شود تا منافع شرکت های داروسازی به خطر نیفتد!.
چرا ما چیزی درباره فواید لیموترش نمی دانیم؟ زیرا آزمایشگاه ها در ساختن ترکیبات آن سود بسیار زیادی کسب می کنند.
اینک شما می توانید به دوست نیازمند خود کمک کنید، از طریق اینکه به او بگوئیدکه آب لیمو ترش در جلوگیری از سرطان سودمند است. طعم آن بسیار خوشایند است و عوارض جانبی شیمی درمانی را ندارد. اگر می توانید یک درخت لیمو در حیاط یا پاسیوی خود بکارید.
لیمو ترش را می توان به صورت های متفاوت مصرف نمود. قسمت گوشتی آن را خورد یا آب آن را مصرف نمود ، به صورت شربت و یا صورت دیگر.
جالب ترین خاصیت آن اثرش برروی کیست ها و تومورهاست. ثابت شده استکه این گیاه درمان گر همه انواع سرطان است. همجنین به عنوان یک ضد قارچ و عفونت ها و کرم ها محسوب می شود . فشار خون بالا را تنظیم می کند و ضدافسردگی است و با استرس و اختییت عصبی مبارزه می کند.
یک کارخانه بزرگ دارویی فاش ساخته است که آزمایشات آزمایشگاهی که از سال 1970 انجام شده است نشان می دهد که لیمو ترش سلول های سرطانی را در 12 نوع سرطان ازجمله سرطان روده، سینه، پروستات، ریه و پانکراس نابود می کند.
شیخ عباس قمی در فوائدالرضوی می گوید: کاروانی از سرخس اومدند پابوس امام رضا علیه السلام، یه مرد نابینایی تو اونها بود، به اسم حیدر قلی.
اومدند امام رو زیارت کردند و از مشهد خارج شدند. به اندازه یه روز راه، از مشهد دور شده بودند. شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم بخنیدیم و سرگرم بشیم!
کاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون، هی تکون می دادند، بعد به هم می گفتند: تو از این برگه ها گرفتی؟ یکی می گفت: بله، حضرت مرحمت کردند
فلانی تو هم گرفتی؟ می گفت: آره منم یه دونه گرفتم.
حیدر قلی هم متعجب پرسید: چی گرفتید؟
گفتند: مگه تو نداری؟
گفت: نه، من اصلاً روحم خبر نداره!
گفتند: امام رضا برگ سبز می داد دست مردم.
گفت: چیه این برگ سبزها؟
گفتند: امان نامه از آتش جهنم، ما این رو می ذاریم تو کفن مون، قیامت دیگه نمی سوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم.
تا این رو گفتند، دل که بشکند عرش خدا می شود، این پیرمرد یه دفعه دلش شکست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، کور بودم از قلم افتادم، به من اعتنایی نکردی؟!
دیدند بلند شد، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم.
گفتند: آقا ما شوخی کردیم، ما هم نداریم...
ولی هرچه کردند آروم نگرفت، خیال می کرد که اونها الکی می گند که این نرود.
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود، دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم هم دستشه، نگاه کردند دیدند نوشته: "اَمانٌ مِّنَ النار انا ابن رسول الله على بن موسى الرضا"
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی؟
گفت: چند قدم رفتم، یه آقایی اومد گفت: نمی خواد زحمت بکشی، من برات برگه امان نامه آوردم بگیر و برگرد...