در دین ما هر اقدام و تصمیمی حساب و کتاب دارد از جمله چه وقت ناخن بگیریم یا آرایشگاه برویم مثلا امروز که پنجشنبه است و هفتم جمادی الاخر خوب است ولی فردا که جمعه باشد و هشتم ماه، منع شده ایم از ناخن گرفتن و پیرایش مو.
چگونگی ناخن گرفتن و سرتراشیدن در ایام ماه قمری به نقل از شیخ بهائی
ناخن گرفتن و سرتراشیدن |
روز |
کوتاهی عمر |
اول |
حاجت رواشود |
دوم |
ضعف دماغ |
سوم |
غم و اندوه |
چهارم |
سرور |
پنجم |
بلای ناگهانی |
ششم |
ازبزرگان دولت یابد |
هفتم |
بیماری |
هشتم |
درد ظاهر شود |
نهم |
عزیز و محترم شود |
دهم |
غم و اندوه |
یازدهم |
عزیز شود |
دوازدهم |
باشخصی خصومت کند |
سیزدهم |
شادی یابد |
چهاردهم |
شادی یابد |
پانزدهم |
محزون شود |
شانزدهم |
میانه |
هفدهم |
ملال یابد |
هجدهم |
توانگرشود |
نوزدهم |
ایمن شود |
بیستم |
دولت یابد |
بیست ویکم |
مفلس شود |
بیست و دوم |
اصلاح کار پیدا شود |
بیست و سوم |
اصلاح کار پیدا شود |
بیست وچهارم |
اصلاح کار پیدا شود |
بیست وپنجم |
خلاصی از غم |
بیست وششم |
پشیمانی |
بیست وهفتم |
بد است |
بیست وهشتم |
بپرهیزد |
بیست ونهم |
ایمن شود |
سی ام |
در ادبیات دینی ما انتخابات، یک تکلیف و وظیفه دینی است و لذا کل فرایند انتخابات باید کاملا صحیح برگزار شود تا به اهداف اصلی خود از جمله انتخاب اصلح، نایل گردد. با نگاهی گذرا به تاریخ، می بینیم هر وقت شخص شایسته ای بر جای خود نشسته، خیر و برکات بی شماری نصیب ملت و کشور شده است. برکنار کردن شایستگان در فرهنگ قرآنی، "فتنه" نامیده می شود که بسیار خطرناکتر از قتل و ترور است "الفتنه اشد من القتل" و هر کس در این عزلت و دور کردن شایستگان از مناصب خدمت و تجلی استعدادهایش، دستی و تاثیری داشته باشد در فتنه شریک است و خائن به ملت و امت. در کتاب شریف «الغدیر» به نقل از ابن عباس آمده است که آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله وسنه نبیه فقدخان الله و رسوله و جمیع المسلمین» یعنی: «هرکس از مسلمانان عاملی(کارگزاری) را بر سرکار بیاورد و به او مسوولیت بدهد، در حالی که میداند در بین مسلمانان فردی وجود دارد که او برای این کار سزاوارتر است و به کتاب وسنت پیامبر آشناتر است، آن کس به خدا و رسول خدا و جمیع مسلمین خیانت کرده است.»
بعد از بگو مگوهای مطرح شده در فضای سیاسی و رسانه ای در خصوص حق الناس در مقوله انتخابات، رهبر عزیز و فرزانه انقلاب در دیدار هفته گذشته با ائمه جمعه کشور، به مصادیق بیشتر و مبسوط تری از حق الناس در عرصه انتخابات اشاره فرمودند که از جمله تاکید بر این نکته بود که دادن سیاهه (لیست) انتخاباتی توسط گروهها و جریان های سیاسی نیز حق الناس است و جریان های سیاسی را از دخالت دادن حب و بغض ها و منافع شخصی، قومی و جناحی در تهیه لیست های انتخاباتی بر حذر داشتند.
اینکه چرا حضرت آقا در این برهه حساس و برای اولین بار به این مهم اشاره و تاکید می فرمایند، به نظر می رسد دلایل احتمالی زیر باشد:
الف. بی انگیزگی یا مایوس شدن چهره های خدوم، شایسته و به معنای واقعی کلمه "اصلح" که به دلایل واهی نداشتن رای و یا عدم عضویت در گروهها و جناح بندی های نام و نشان دار، در لیست جریان های سیاسی، منظور نمی شوند و با حضور غیرتشکیلاتی و انفرادی هم، شانسی برای موفقیت در خود نمی بینند و بدینوسیله مردم از وجود چنین انسان های وارسته ای محروم می شوند.
ب. برخی جریان ها بر اساس ضرب المثل معروف حب الشی یعمی و یصم، غیر از فرد یا افراد مورد نظر خود و جناحشان اصلا کسی را نمی بینند تا چه برسد به بررسی و وارد کردنشان در لیست های انتخاباتی!
ج. دلیل احتمالی سوم، این برداشت و تحلیل در میان سیاسیون و عمدتا اصولگرایان است که: "صالح مقبول بهتر است از اصلح"!؛ و لذا با این توجیه، کسی انتخاب و معرفی می شود غافل از اینکه شخص اصلح، کسی است که دارای مجموعه ای از توانمندی ها، صفات و ویژگی های شخصیتی از جمله بیان موثر و اقناعی، تحصیلات و تجارب ارزنده، وجهه دینی و سیاسی، شجاعت، صاحب نظر و تحلیل در حوزه های مختلف، دلسوز مردم، خصوصا محرومین بودن، تقوا، جهاد و سوابق انقلابی و...است؛ حالا کسی با مجموعه ای از امتیازات برجسته که در نهایت از او شخصی "اصلح" می سازد و قطعا با معرفی و حمایت از او، اقبال عمومی نیز همراهش خواهد بود، چگونه جای خود را به شخص صالح یا به تعبیر یکی از سیاسیون، اصلح 50 درصدی می دهد، خدا می داند؟!و آیا این نگاه، باعث تردید مردم در اعتماد به گروه های مرجع و صاحبان لیست ها نمی شود و با گذشت زمان از وزن و اعتبار چنین دیدگاهی نمی کاهد؟
و لذا انتظار می رود گروه های سیاسی مرجع و افراد حقیقی و حقوقی متنفذ دلسوز و متعهد، اولا با فاصله گرفتن از دسته بندی های محدود کننده مانند چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح طلب و توجه به ادبیات قرآنی خودی و غیرخودی در مقوله دسته بندی ها که میدان بسیار وسیع تری از افراد را شامل می شود و از دامن زدن به اختلافات بی مبنا و کاذب جلوگیری می کند و ثانیابانحوه تصمیم خود، وظیفه خطیر و سنگینی در جهت و شتاب حرکت عمومی نظام مقدس و مترقی جمهوری اسلامی ایران در گذر از پیچ تاریخیو تعیین کننده اش بسوی اهداف و آرمان های متعالی اسلامی ایفا نمایند که به فرمایش مقام معظم رهبری همانطور که شرکت در انتخابات یک تکلیف الهی است، انتخاب اصلح نیز یک تکلیف الهی است.
والعاقبه للمتقین. 20/10/94
برتولت برشت بی سوادی سیاسی را چنین تعریف می کند:
بدترین نوع بی سوادی، بی سواد سیاسی است، بی سواد سیاسی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و می گوید که: “از سیاست بی زار است”. چنین آدم سبک مغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنان فاحشه وکودکان خیابانی میسازد، قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید.
اگر تاریخ را نگاهی گذرا بیاندازیم، می بینیم هر وقت شخص شایسته ای بر جای خود نشسته، خیر و برکات بی شماری نصیب ملت و کشور شده است. برکنار کردن شایستگان در فرهنگ قرآنی "فتنه" نامیده می شود که بسیار خطرناکتر از قتل و ترور است "الفتنه اشد من القتل" و هر کس در این عزلت و دور کردن شایستگان از مناصب خدمت و تجلی استعدادهایش دستی و تاثیری داشته باشد در فتنه شریک است و خائن به ملت.
در کتاب شریف «الغدیر» به نقل از ابن عباس آمده است که آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله وسنه نبیه فقدخان الله و رسوله و جمیع المسلمین» یعنی: «هرکس از مسلمانان عاملی(کارگزاری) را بر سرکار بیاورد و به او مسوولیت بدهد، در حالی که میداند در بین مسلمانان فردی وجود دارد که او برای این کار سزاوارتر است و به کتاب وسنت پیامبر آشناتر است، آن کس به خدا و رسول خدا و جمیع مسلمین خیانت کرده است.»
اگر اجازه دهیم معرکه گردانان اصلی برخی عرصه ها، مشتی مفسد و بی اصل و نسب باشند، تنها خائنین و نان به نرخ روز خورها مجال پیشرفت و ترقی خواهند یافت و برای حفظ خود و ارتقای جایگاههای پوسیده اجتماعی و سیاسی خود، فرهنگ سفله پروری را روز به روز گسترش خواهند داد. و اگر سواد و آگاهی سیاسی مردم یا همان بصیرت، کم باشد فرهنگ فقر و فساد و تبعیض، فرهنگ باندبازی و حق کشی، فرهنگ خادم کشی و سفله پروری، فرهنگ نفاق و چاپلوسی به شدت رشد خواهد کرد و مردمان به جای تلاش برای یافتن جایگاه واقعی خود، عزمشان را برای پایین کشیدن دیگران از نردبان ترقی جزم خواهند کرد که در آن صورت کشور در باتلاق خرافات، بدبختی و گمراهی گرفتار خواهد شد که برای ملتی بی تفاوت یا بی بصیرت، سرنوشتی جز آن متصور نیست.
کلام را با فرمایشی از مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی به پایان می برم که می فرمایند: «مشکل جوامع بشری هم در مهمترین مقاطع، در همین نقطه بوده است؛ یعنی جوامع بشری هر گاه از زمامداران با تدبیر و باتقوا و پرهیزگار و شجاع برخوردار بوده اند، توانسته اند قدمهایی جلو بروند. آنوقتی که جوامع دچار مدیرانی شدند که برای آنها پرهیزگاری و پاکدامنی معنا نداشت، ترجیح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه الهی برایشان مطرح نبود – انسانهای ضعیف، انسانهای دلبسته ی به منافع و شهوات شخصی – مشکلات برایشان به وجود آمد؛ چه مشکلات مادی و چه مشکلات اخلاقی و معنوی. این که می بینید ملل اسلامی و کشورهای اسلامی در برهه ای از تاریخ، مقهور قدرتهای ظالم و متجاوز شدند، علت همین بود. اگر آن روزی که استعمار و لشکرکشیها و کشورگشاییهای غربی در مناطق اسلامی شروع شد، زمامداران مسلمان از دین، از پاکدامنی، از غیرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضیه اینطور نمیشد. اگر پایبند به شهوات و پایبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرت ِچند روزه نبودند، موضوع اینطور نمیشد. ضعف مسلمانان وجوامع اسلامی، اغلب ناشی شده است از ضعف مدیران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو، روی هم اثر می گذارند. مدیریتهای ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی وسیاسی را در جامعه سست میکنند و انسانها را به ضعف میکشانند؛ آن وقت در چنین جامعهای به طور طبیعی باز زمامداران از انسانهای نااهلتر و ضعیفتر رنج میبرند و مبتلای به آنها میشوند.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با مردم پاکدشت،10/11/ 1383)
اختلاف، ریشه دین را می کند
پیامبر عزیزتر از جانمان که سلام و رحمت همیشگی خدا بر او و خاندان پاکش باد، می فرمایند: آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکوه) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است. زیرا تیره شدن رابطه میان مردم، ریشه کن کننده دین است.
(نهج الفصاحه ص 240)
اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی
و میله های آهنین و عشق های ساعتی
حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است
صدای تیک تاک غم , شماره های صنعتی !
امان از اشتباه های نا تماممان , همان
تفاخر همیشگی به هیچ های قیمتی !
میان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتی ؟!
کسی نیامد از تبار انتظارمان ببین
که مانده ایم سخت در هجوم بی لیاقتی !
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
امسال اربعین همه رفتند و مانده بود
هیات در انحصار زیارت نرفته ها
انگار بین هیات ماهم نشسته بود
زهرا به انتظار زیارت نرفته ها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»
غم میخورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایه دار زیارت نرفته ها
اما هزارمرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
باب الحسین قسمت آنانکه رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
این چشم ها که محروم از یک نگه به یارند
بهتر که کور گردند، بگذار خون ببارند
آنکو قرار دارد کی داغ یار دارد؟
دعوی عشق کم کن عشّاق بی قرارند
آنانکه یاد اویند دائم به جستجویند
حتّی خزان ز هجران در موسم بهارند
قومی کنار یارند امّا زیار دورند
قومی زیار دورند امّا کنار یارند
آنانکه بی تو سوزند سوزند عالمی را
ای وای اگر بدین سوز آهی ز دل بر آرند
ای خانه غمت دل ای فرش مقدمت گل
بر چشمها بنه پا انگار کن که خارند
اشجار سبز با تو کمتر ز نخل خشکند
گل های سرخ بی تو چون شعله های نارند