برتولت برشت بی سوادی سیاسی را چنین تعریف می کند:
بدترین نوع بی سوادی، بی سواد سیاسی است، بی سواد سیاسی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و می گوید که: “از سیاست بی زار است”. چنین آدم سبک مغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنان فاحشه وکودکان خیابانی میسازد، قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید.
اگر تاریخ را نگاهی گذرا بیاندازیم، می بینیم هر وقت شخص شایسته ای بر جای خود نشسته، خیر و برکات بی شماری نصیب ملت و کشور شده است. برکنار کردن شایستگان در فرهنگ قرآنی "فتنه" نامیده می شود که بسیار خطرناکتر از قتل و ترور است "الفتنه اشد من القتل" و هر کس در این عزلت و دور کردن شایستگان از مناصب خدمت و تجلی استعدادهایش دستی و تاثیری داشته باشد در فتنه شریک است و خائن به ملت.
در کتاب شریف «الغدیر» به نقل از ابن عباس آمده است که آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله وسنه نبیه فقدخان الله و رسوله و جمیع المسلمین» یعنی: «هرکس از مسلمانان عاملی(کارگزاری) را بر سرکار بیاورد و به او مسوولیت بدهد، در حالی که میداند در بین مسلمانان فردی وجود دارد که او برای این کار سزاوارتر است و به کتاب وسنت پیامبر آشناتر است، آن کس به خدا و رسول خدا و جمیع مسلمین خیانت کرده است.»
اگر اجازه دهیم معرکه گردانان اصلی برخی عرصه ها، مشتی مفسد و بی اصل و نسب باشند، تنها خائنین و نان به نرخ روز خورها مجال پیشرفت و ترقی خواهند یافت و برای حفظ خود و ارتقای جایگاههای پوسیده اجتماعی و سیاسی خود، فرهنگ سفله پروری را روز به روز گسترش خواهند داد. و اگر سواد و آگاهی سیاسی مردم یا همان بصیرت، کم باشد فرهنگ فقر و فساد و تبعیض، فرهنگ باندبازی و حق کشی، فرهنگ خادم کشی و سفله پروری، فرهنگ نفاق و چاپلوسی به شدت رشد خواهد کرد و مردمان به جای تلاش برای یافتن جایگاه واقعی خود، عزمشان را برای پایین کشیدن دیگران از نردبان ترقی جزم خواهند کرد که در آن صورت کشور در باتلاق خرافات، بدبختی و گمراهی گرفتار خواهد شد که برای ملتی بی تفاوت یا بی بصیرت، سرنوشتی جز آن متصور نیست.
کلام را با فرمایشی از مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی به پایان می برم که می فرمایند: «مشکل جوامع بشری هم در مهمترین مقاطع، در همین نقطه بوده است؛ یعنی جوامع بشری هر گاه از زمامداران با تدبیر و باتقوا و پرهیزگار و شجاع برخوردار بوده اند، توانسته اند قدمهایی جلو بروند. آنوقتی که جوامع دچار مدیرانی شدند که برای آنها پرهیزگاری و پاکدامنی معنا نداشت، ترجیح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه الهی برایشان مطرح نبود – انسانهای ضعیف، انسانهای دلبسته ی به منافع و شهوات شخصی – مشکلات برایشان به وجود آمد؛ چه مشکلات مادی و چه مشکلات اخلاقی و معنوی. این که می بینید ملل اسلامی و کشورهای اسلامی در برهه ای از تاریخ، مقهور قدرتهای ظالم و متجاوز شدند، علت همین بود. اگر آن روزی که استعمار و لشکرکشیها و کشورگشاییهای غربی در مناطق اسلامی شروع شد، زمامداران مسلمان از دین، از پاکدامنی، از غیرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضیه اینطور نمیشد. اگر پایبند به شهوات و پایبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرت ِچند روزه نبودند، موضوع اینطور نمیشد. ضعف مسلمانان وجوامع اسلامی، اغلب ناشی شده است از ضعف مدیران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو، روی هم اثر می گذارند. مدیریتهای ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی وسیاسی را در جامعه سست میکنند و انسانها را به ضعف میکشانند؛ آن وقت در چنین جامعهای به طور طبیعی باز زمامداران از انسانهای نااهلتر و ضعیفتر رنج میبرند و مبتلای به آنها میشوند.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با مردم پاکدشت،10/11/ 1383)