اینکه موکدا امرمان فرموده اند به ذکر، ذکر خدا و هر آنچه خدایی است. یعنی فکر و ذهن و دغدغه ما، رفتار و کردار ما برای خدا و به یاد مبارک او باشد و آموختن علم من المهد الی الهد، یعنی همه لحظات عمر باید در حال آموختن و عالم شدن باشیم. رمز و سر این دنیایی اش اواخر عمر مشخص می شود. دیدید بعضی ها زبانم لال به سراشیبی عمرشان که می رسند خرفت می شوند، حرفهای صد تا یک غاز می زنند. مرتب ناله و شکوه سر می دهند و از درد و غم می نالند، اگر مسجدی بودند هم احیانا، قید مسجد را می زنند، می خوابند و می خوابند و خود را کاملا می بازند و به روند سراشیبیشان سرعت می بخشند و...؟ اینها کسانی هستند که ذکرشان دنیا و غیر خدا بود و در وادی علم تنبلی کردند.
جالبه بدونیم برای این قماش آدمها که کم نیستند اگر در میان راه هم عارضه ای مثل بی هوشی دست بدهد، به هنگام به هوش آمدن درون واقعی خودشان را بیرون می ریزند و آشکار می کنند. چه حرفهای نامربوطی که بدون اینکه خود بدانند بر زبان می آورند!.
خدایا به خداییت و به محمد و آل محمد از سختی و رسوایی روزی که اسرار هویدا خواهد شد و خود واقعی مان عیان خواهد گردید بر تو پناه می بریم و عاجزانه از درگاه کبریاییت می طلبیم ما بندگان بیچاره و فقیرت را در این روزهای مخصوص خودت ببخش و به هر نحوی شده نگذار قسمت شیطان بشوییم، ما بنده تواییم و غیر از تو کسی را نداریم ، حیفیم جهنمی بشیم، حیفیم بنده شیطان بشیم، حیفیم شرمنده شما باشیم، بر ما منت بگذار رحم کن که ارحم الراحمینی، ای کسی که از پدر و مادر مهربانتری سلامت دین و دنیا و آخرت نصیبمان فرما و ما را از بلاها، گرفتاری ها و نگرانی های دنیا و آخرت حفظ فرما. ای قادر متعال ای خالق کل مخلوق لحظه ای ما را به حال خودمان مگذار و در همه حال حافظ و نگهدارمان باش. آمین یا رب العالمین