شنیدید و شنیدیم که جوان سیاهی دزدی کرد آوردنش خدمت امیرالمومنین علیه السلام. حضرت سوال کرد دزدی کرده ای؟ جواب داد بله یا امیرالمومنین. حضرت انگشتان دستش را قطع کردند. این جوان حد خورده مجروح در خیابان راه می رفت و از امیرالمومنین علیه السلام تعریف و تمجید می کرد و باز شنیدیم که امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان فرمودند برو عموی سیاهت را بیاور، وقتی آن جوان سیاه دزد حد خورده آمد، حضرت سوال کرد تو را حد زدم و تو مدح می کنی؟ و جواب شنید شما حکم خدا را اجرا کردی و برای همین من عاشق شما هستم... قضیه دیگری هم اتفاق افتاد و آن اینکه شاعری از طرفداران و مادحین حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ماه مبارک رمضان شرب خمر کرد. حضرت او را تازیانه زد، البته قبل از اجرای حکم کسانی آمدند و تذکراتی به امیرالمومنین دادند که مثلا او صدا و سیما و ماهواره در اختیار دارد می رود در جبهه معاویه و دشمن شما می شود و بعضی هم می گفتند او از قبیله فلان است، اینها در انتخابات به خط ما رای نمی دهند و... ولی امیرالمومنین علیه السلام در اجرای حکم خدا فرقی بین دوست و غیر دوست نمی گذارد و این درس بزرگ و عبرتی بزرگتر برای ما مدعیان ایمان است که فردای قیامت سنگ محک اعمالمان حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه اسلام است و اینکه سوابق انقلابی و جایگاه علمی و شان اجتماعی افراد ملاک ارزشگذاری صرف نباشد به قول حضرت آقا ممکن است یک راننده بی سواد کمپرسی خواص باشد و یک استاد دانشگاه عوام!