ای دو صد لیلا هلاک ناوک مژگان تو
ای دو صد مجنون اسیر طره زلفان تو
ای دو صد پیغمبر و ای صد هزاران مرد دین
مانده در تفسیر یک آیه از آن قرآن تو !
شعر دیوان نگاهت شعر را شرمنده کرد
متن مولانا بود دیباچه دیوان تو
حاتم طایی گدایی میکند بر درگهت
ای که میکائیل باشد تا ابد بر خوان تو
چون که اعجاز مسیحا می کنی باهر نفس
حق بداده جان عزرائیل در دستان تو
آسمان را رنگ زیبایی زده نقاش و لیک
کی بیابد التیام آبی چشمان تو
حق ز والیل سر زلف و ز والشمس رخت
خورده بس سوگند ها ای جان جان بر جان تو!
لایقم گردان سلیمانا که من شرمنده ام
جان ما قابل نباشد تا شود قربان تو