پرسیدم: کدام زن برای همسری مناسب است؟
گفت: آنکه بوی مادر بدهد و کسی انچنین است که صبور، مهربان و عاشق، قانع و فداکار و اهل گذشت و فداکاری باشد...
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
زکویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم
ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
از این ره بر نمیگردم که چون شمع سحر رفتم
تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم
هوشنگ ابتهاج / سایه
کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد خون شد دلم ز درد، به درمان نمیرسد
با خاک ره ز روی مذلت برابرم آب رخم همیرود و نان نمیرسد
پیپارهای نمیکنم از هیچ استخوان تا صدهزار زخم به دندان نمیرسد
سیرم ز جان خود به سر راستان ولی بیچاره را چه چاره چو فرمان نمیرسد
از آرزوست گشته گر انبار غم دلم آوخ که آرزوی من ارزان نمیرسد
یعقوب را دو دیده ز حسرت سپید گشت و آوازهای ز مصر به کنعان نمیرسد
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیدهاند جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
از دستبرد جور زمان اهل فضل را این غصه بس که دست سوی جان نمی رسد
حافظ صبور باش که در راه عاشقی هر کس که جان نداد به جانان نمیرسد
همچو نور از چشمم،رفتی و نمی آیی
بی تو دیده جان را، بسته ام ز بینایی
تا ز من شدی غافل،سر زدم به هر محفل
بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی
از دو رنگیِ یاران، وز فریب عیّاران
دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی
آفتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم
اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی
حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی
زان که جانِ او سوزد، همچو من ز تنهایی
گر دعا کنم شاید، خواهم اینکه افزاید
در تو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی
دانم اینکه از دوری،خسته ایّ و رنجوری
سینه کرده ام بستر، تا بر او بیاسایی
دم به دم لب سیمین، پرسد از خیالت این:
بینم آن که بازآیی، بینم آن که بازآیی؟
سیمین بهبهانی
آقا سید کریم محمودی تهرانی ملقب به عبدالکریم کفاش
از سید عبدالکریم پرسیدند: چه شد که موفق به دیدار حضرت شدی؟
فرمود: من یک شب پیغمبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را در عالم رویا زیارت کردم، گفتم: یا جداه ، یا رسول الله ، من خیلی علاقه دارم خدمت آقازاده ی شما برسم، چه کنم؟ هر دری می زنم نمی شود.
جدم فرمودند: سید عبدالکریم ، فرزندم ، روزی دو بار؛ اول صبح و اول شب می نشینی و برای حسینم گریه می کنی ، اگر میخواهی خدمت امام زمان برسی این برنامه را انجام بده.
می گوید: من از خواب بیدار شدم ،این برنامه را یک سال ادامه دادم ، صبح ها می نشستم ، خودم برای خودم روضه ی کربلا را می خواندم ، غروب هم می نشستم مقتل میخواندم و گریه می کردم. یک سال که از این جریان گذشت ، دیدم دیگر راه باز شد.
بعضی ها می گویند : چه آسان! بسم الله شروع کنند ببینند می توانند یا نه !؟
خیلی ها شروع کردند وسط کار بریدند. باید بگوییم : خدایا کمکمان هم بکن.
اتفاقا" مطلب مؤید به قانون سنخیت است . امام زمان علیه السلام یکی ازعبادات عالیه و اعمالش همین است؛
اول صبح و دم غروب گریه می کند برای امام حسین علیه السلام.
اگر کسی این عمل را انجام داد ، با امامش همکار می شود،هم سنخ می شود. « السنخیة علة الانضمام » سنخیت موجب ضمیمه شدن و رابطه و وصل خواهد شد.
خدایا ! بارالها ! پروردگارا ! به حق حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام و به حق امام زمان، مهدی موعود علیه السلام توفیق گریستن بر ابی عبدالله الحسین علیه السلام را به همه ی ما عنایت فرما.
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت | ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت | |
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی | هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت | |
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل | ای بسا در که به نوک مژهات باید سفت | |
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد | هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت | |
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا | زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت | |
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو | گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت | |
سخن عشق نه آن است که آید به زبان | ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت | |
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت |
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت |
حافظ
روزنامهها و نشریات واکنشهای مختلفی نسبت به راهپیمایی عظیم روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نشان دادند؛ تعدادی از آنها این خبر جهانی شده را سانسور کردند.
13 آبان در ایران خبری بوده؟!
-بی.بی.سی فارسی میگفت تظاهرات 13 آبان امسال (1392) بزرگترین تظاهرات این سالروز در چندین سال اخیر بوده؛ تقریباً اکثر خبرگزاریهای مهم دنیا هم خبری و تصویر از این تظاهرات مخابره کردهاند؛ اما در روزنامه دولت و بعضی دیگر از روزنامههای اصلاحطلبان گویی که این روز در ایران هیچ تظاهراتی برگزار نشده است.
-سطح استکبارستیزی دولت رو رسماً از صفحه اول «ایران» در روز 13 آبان میشه فهمید! خدایی «ایران» این روزها، روی «ایران» زمان مشایی رو سفید کرده.
-یعنی روزنامه کثیرالانتشار باشی ولی اتفاقی در حجم راهپیمایی 13 آبان رو نبینی؛ نه در حد تیتر نه در حد عکس! فقط یه جمله حمایت آمیز از جلیلی به چشمشون اومده! در حالیکه عموم روزنامهها عکس اولشون رو به این راهپیمایی اختصاص دادهاند.
-چرا بسیاری از روزنامههای اصلاح طلب راهپیمایی پرشور مردم کشور عزیزمون رو سانسور کردن؟ این رسانهها دارن با چه جریاناتی همنوایی میکنن؟
ملاحظه: آقایان اصلاحاتی که وقتی صدا و سیما تلفن اوباما به روحانی را با چند ساعت تاخیر پخش کرد شما آسمان را به زمین دوختین و فریاد در آوردید که دانستن حق همه است و چرا صداوسیما از خبر به این مهمی عقب مانده، تحویل بگیرید لطفا