نان داد ولی آب ز بابا نگرفتیم
تصمیم به همراهی کبری نگرفتیم
صد مرتبه از روی همین درس نوشتیم
یک درس از آن زینب کبری نگرفتیم
انگار بجای تو در این سینه زنی بود
در هیات سینه زنی ات جا نگرفتیم
دنبال علی اکبر وگهواره اصغر
یک عمر دویدیم ولی پا نگرفتیم
با دست بریده که کسی دست نمی داد
شرمنده که از دست تو امضا نگرفتیم
دزدان سر گردنه را دست بریدند
دزدان دودستان تو را ما نگرفتیم
جان داد زبان در دهن این ماهی قرمز
هر بارکه از مشک تو دریا نگرفتیم
در سوگ نشستیم و فقط شعر سرودیم
در شور حسینی تو ماوا نگرفتیم
گاهی اگر از دیکته هم بیست گرفتیم
یک نمره لبخند از آقا نگرفتیم!
مسعود بانصیری خادم اهل بیت